English Persian Dictionary - Beta version |
|
||||||||||||||||||||
|
Login | Sign up | ||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
|
||||||||||||||||||||||
| Total search result: 8 (3 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu |
English | Persian | Menu |
|---|---|---|---|
 |
I tastes of chocolate . U | مزه شکلات می دهد | |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
| Search result with all words | |||
|
butterscotch U | شکلات شکر زردوعصاره ذرت | |
|
butterscotches U | شکلات شکر زردوعصاره ذرت | |
|
fudge U | غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ | |
|
fudged U | غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ | |
|
fudges U | غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ | |
|
fudging U | غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ | |
|
Offer him some chocolates. U | به ایشان شکلات تعارف کنید | |
| Partial phrase not found. | |||
| Recent search history | Forum search | ||
|
|||
|