Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
jurisdictional dispute
U
مرکز حل اختلافات کارگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discrepancies
U
اختلافات
settlement of disputes
U
حل و فصل اختلافات
industrial disputes
U
اختلافات صنعتی
domestic disturbances
U
اختلافات داخلی
to make odds even
U
اختلافات را تصفیه کردن
The root of exisiting differences.
U
ریشه اختلافات موجود
compare with
U
بررسی اختلافات بین دو چیز
variations of temperature
U
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
good offices
U
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
distorts
U
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
distort
U
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
laboring
U
کارگری
proletarian
U
کارگری
blue collar
U
کارگری
blue-collar
U
کارگری
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
union
<adj.>
U
سندیکای کارگری
dictatorship of proletariat
U
خودکامگی کارگری
trades unions
U
اتحادیه کارگری
trade unions
U
اتحادیه کارگری
labor movement
U
نهضت کارگری
trade union
U
اتحادیه کارگری
labor organization
U
سازمان کارگری
union
<adj.>
U
اتحادیه کارگری
labor union
U
سندیکای کارگری
labor unions
U
اتحادیه کارگری
labor
U
نیروی کارگری
labor unions
U
سندیکای کارگری
labor movement
U
جنبش کارگری
labor union
U
اتحادیه کارگری
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
labor turnover
U
نقل و انتقال کارگری
world federation of trade unions
U
فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
nonunion
U
غیر وابسته بسندیکای کارگری
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
closed shops
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
dockers
U
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
docker
U
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
nonunion
U
کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
syndicalism
U
سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
yellow dog contract
U
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
brian kellogg
U
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
casual labour
U
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
union shop
U
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
strike pay
U
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
labor relations
U
روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
picketings
U
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
meddled
U
مرکز
centred
U
مرکز
station
U
مرکز
intermediate exchange
U
مرکز
middle
U
مرکز
hearts
U
مرکز
center
U
مرکز
meddles
U
مرکز
center line
U
خط مرکز
middles
U
مرکز
centre
U
مرکز
stationed
U
مرکز
stations
U
مرکز
concentric
U
هم مرکز
isocentre
U
هم مرکز
acentric
U
بی مرکز
omphalos
U
مرکز
centre forward
U
مرکز
meddle
U
مرکز
heart
U
مرکز
centers
U
مرکز
centered
U
مرکز
bull's-eyes
U
مرکز هدف
caoxial cable
U
سیم هم مرکز
bull's eye
U
مرکز هدف
burst center
U
مرکز گلوله
outskirt
U
دور از مرکز
abaxile
U
خارج از مرکز
burst center
U
مرکز ترکش
acentric
U
خارج از مرکز
off center
U
خارج از مرکز
mass concrete
U
مرکز جرم
subscriber's station
U
مرکز مشترک
message center
U
مرکز پیام
aerodynamic center
U
مرکز ایرودینامیکی
mart
U
مرکز بازرگانی
active center
U
مرکز فعال
brain center
U
مرکز مغزی
centripetal
U
مایل به مرکز
body centered cubic
U
مکعب مرکز پر
main office
U
مرکز اصلی
mid channel
U
مرکز کانال
manual exchange
U
مرکز دستی
battery center
U
مرکز اتشبار
operation center
U
مرکز عملیات
nerve center
U
مرکز عصبی
county seat
U
مرکز بخشداری
centroid
U
شبه مرکز
centroid
U
مرکز ثقل
centroid
U
مرکز جرم
centripetal
U
مرکز گرا
epicenter
U
مرکز زلزله
feeding center
U
مرکز تغذیه
fluid centre
U
مرکز سیال
head quarters
U
مرکز فرماندهی
height of centers
U
ارتفاع مرکز
centrifugal
U
گریز از مرکز
centrifugal
U
مرکز گریز
centrifugal
U
فرار از مرکز
centrifugal
U
گریزنده از مرکز
education center
U
مرکز اموزش
chiral center
U
مرکز کایرال
civic centre
U
مرکز شهر
cost center
U
مرکز هزینه زا
cryptocenter
U
مرکز رمز
data center
U
مرکز داده ها
data center
U
مرکز داده
contrifuge
U
گریز از مرکز
concentrically
U
باداشتن یک مرکز
concentric cable
U
کابل هم مرکز
computing center
U
مرکز محاسبات
computer center
U
مرکز کامپیوتر
communication center
U
مرکز مخابرات
diffracting center
U
مرکز پراشنده
coaxial cable
U
کابل هم مرکز
documentation center
U
مرکز اسناد
centre of pressure
U
مرکز فشار
centre of crest circle
U
مرکز خمیدگی
center of pressure
U
مرکز فشار
center of mass
U
مرکز جرم
center of mass
U
مرکز هدف
center of lift
U
مرکز برا
kuk kiwo
U
مرکز تکواندو
center of gravity
U
مرکز ثقل
center of distribution
U
مرکز پخش
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
center mark
U
مرکز سوراخ
center gage
U
مرکز سنج
center drill
U
مته مرکز
local center
U
مرکز محلی
inversion center
U
مرکز وارونگی
coaxial cable
U
سیم هم مرکز
intermediate office
U
مرکز میانی
centre of activities
U
مرکز عملیات
central tendency
U
تمایل به مرکز
induction station
U
مرکز پذیرش
central office
U
مرکز تلفن
information center
U
مرکز اطلاعات
central control panel
U
مرکز کنترل
central city
U
مرکز شهر
center web
U
مرکز چرخ
center sleeve
U
مرکز مجوف
center punch
U
مرکز منگنه
center punch
U
مرکز سوراخ
symmerty center
U
مرکز تقارن
center of symmerty
U
مرکز تقارن
center of resistance
U
مرکز مقاومت
main exchange
U
مرکز اصلی
eccentrics
U
گریزنده از مرکز
wheel center
U
مرکز چرخ
centralists
U
مرکز گرای
cf
U
مرکز زمین
telephone exchanges
U
مرکز تلفن
cf
U
بازیکن مرکز
telephone exchange
U
مرکز تلفن
police stations
U
مرکز پلیس
police station
U
مرکز پلیس
outlying
U
دور از مرکز
urban centre of a community
U
مرکز شهرک
toll exchange
U
مرکز تلفن
eccentric
U
هم مرکز نبودن
eccentric
U
خارج از مرکز
eccentric
U
گریزنده از مرکز
hive
U
مرکز تجمع
nerve centres
U
مرکز فرمان
nerve centre
U
مرکز فرمان
centres of gravity
U
مرکز ثقل
centre of mass
U
مرکز ثقل
centre of gravity
U
مرکز ثقل
telephore e.
U
مرکز تلفن
health centre
U
مرکز سلامتی
theocentric
U
خدا مرکز
bulls
U
مرکز هدف
carpooling center
[American E]
U
مرکز همسفری
exchanging
U
مرکز مبادله
exchanges
U
مرکز مبادله
exchanged
U
مرکز مبادله
exchange
U
مرکز مبادله
focussing
U
قطب مرکز
focusses
U
قطب مرکز
focussed
U
قطب مرکز
focuses
U
قطب مرکز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com