English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aerodynamic center U مرکز ایرودینامیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
aerodynamically U ایرودینامیکی
aerodynamic U ایرودینامیکی
aerodynamic missile U موشک ایرودینامیکی
aerofoil U مقطع ایرودینامیکی
airfoil U مقطع ایرودینامیکی
airfoil U جسم ایرودینامیکی
aerodynamic factors U عوامل ایرودینامیکی
aerodynamic coefficient U ضریب ایرودینامیکی
aerodynamic balance U تعادل ایرودینامیکی
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
darting U رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
darted U رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
aerodynamic U با استفاده ازقوانین ایرودینامیکی
aerodynamically U با استفاده ازقوانین ایرودینامیکی
mean aerodynamic chord U وتر ایرودینامیکی متوسط
aerodynamic mean chord U وتر متوسط ایرودینامیکی
dart U رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
aerodynamic missile U موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
spinner U پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
blister U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blistered U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blisters U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
pants U پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
ride control U سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
whitcomb body U جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
blended U شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
aerodynamic heating U افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
pod U محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pods U محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
omphalos U مرکز
middle U مرکز
middles U مرکز
heart U مرکز
station U مرکز
centered U مرکز
center line U خط مرکز
centre forward U مرکز
meddles U مرکز
acentric U بی مرکز
centred U مرکز
meddled U مرکز
meddle U مرکز
stationed U مرکز
hearts U مرکز
intermediate exchange U مرکز
concentric U هم مرکز
centre U مرکز
stations U مرکز
center U مرکز
centers U مرکز
isocentre U هم مرکز
center of mass U مرکز هدف
center of lift U مرکز برا
centre of crest circle U مرکز خمیدگی
centre of activities U مرکز عملیات
central city U مرکز شهر
center web U مرکز چرخ
toll exchange U مرکز تلفن
center sleeve U مرکز مجوف
center punch U مرکز منگنه
center punch U مرکز سوراخ
central control panel U مرکز کنترل
center of symmerty U مرکز تقارن
center of resistance U مرکز مقاومت
center of mass U مرکز جرم
central office U مرکز تلفن
symmerty center U مرکز تقارن
central tendency U تمایل به مرکز
theocentric U خدا مرکز
brain center U مرکز مغزی
body centered cubic U مکعب مرکز پر
battery center U مرکز اتشبار
cf U مرکز زمین
cf U بازیکن مرکز
center of pressure U مرکز فشار
active center U مرکز فعال
acentric U خارج از مرکز
abaxile U خارج از مرکز
burst center U مرکز ترکش
burst center U مرکز گلوله
caoxial cable U سیم هم مرکز
center of gravity U مرکز ثقل
center of distribution U مرکز پخش
center of dispersion U مرکز پراکندگی
center mark U مرکز سوراخ
urban centre of a community U مرکز شهرک
center drill U مته مرکز
wheel center U مرکز چرخ
center gage U مرکز سنج
bull's-eyes U مرکز هدف
primary center U مرکز اولیه
kuk kiwo U مرکز تکواندو
inversion center U مرکز وارونگی
reserve center U مرکز احتیاط
intermediate office U مرکز میانی
respiratory center U مرکز تنفسی
information center U مرکز اطلاعات
rhinencephalon U مرکز شامه
induction station U مرکز پذیرش
primary center U مرکز عمده
school center U مرکز اموزش
height of centers U ارتفاع مرکز
training center U مرکز اموزش
head quarters U مرکز فرماندهی
fluid centre U مرکز سیال
sensorium U مرکز احساس
feeding center U مرکز تغذیه
regional center U مرکز منطقهای
local center U مرکز محلی
radio centeral U مرکز بی سیم
pivot point U مرکز چرخش
profit centre U مرکز سود
outskirt U دور از مرکز
operation center U مرکز عملیات
provision center U مرکز توشه
off center U خارج از مرکز
nerve center U مرکز عصبی
mid channel U مرکز کانال
message center U مرکز پیام
mass concrete U مرکز جرم
mart U مرکز بازرگانی
manual exchange U مرکز دستی
main office U مرکز اصلی
main exchange U مرکز اصلی
epicenter U مرکز زلزله
education center U مرکز اموزش
coaxial cable U سیم هم مرکز
coaxial cable U کابل هم مرکز
civic centre U مرکز شهر
subcentral U نزدیک مرکز
chiral center U مرکز کایرال
subscriber's station U مرکز مشترک
surrending the centre U تفویض مرکز
centroid U شبه مرکز
centroid U مرکز ثقل
centroid U مرکز جرم
centripetal U مرکز گرا
centripetal U مایل به مرکز
telephore e. U مرکز تلفن
centrifugal U گریز از مرکز
centrifugal U مرکز گریز
centrifugal U فرار از مرکز
centrifugal U گریزنده از مرکز
communication center U مرکز مخابرات
computer center U مرکز کامپیوتر
shopping center U مرکز فروش
signal center U مرکز مخابرات
documentation center U مرکز اسناد
signal center U مرکز پیام
sleep center U مرکز خواب
diffracting center U مرکز پراشنده
sodom U مرکز فساد
data center U مرکز داده
data center U مرکز داده ها
cryptocenter U مرکز رمز
county seat U مرکز بخشداری
cost center U مرکز هزینه زا
speech center U مرکز گویایی
contrifuge U گریز از مرکز
concentrically U باداشتن یک مرکز
concentric cable U کابل هم مرکز
computing center U مرکز محاسبات
centre of pressure U مرکز فشار
bull's eye U مرکز هدف
switchboard U مرکز تلفن
eccentricity U خروج از مرکز
eccentricity U دوری از مرکز
eccentricities U خروج از مرکز
eccentricities U دوری از مرکز
bulls U مرکز هدف
bull U مرکز هدف
centre of mass U مرکز ثقل
factory U مرکز تولید
outlying U دور از مرکز
point U مرکز راس حد
centrifuge U گریختن از مرکز
centrifuge U مرکز گریز
centrifuges U گریختن از مرکز
centrifuges U مرکز گریز
police station U مرکز پلیس
eccentrics U هم مرکز نبودن
telephone exchange U مرکز تلفن
centre of gravity U مرکز ثقل
telephone exchanges U مرکز تلفن
centralist U مرکز گرای
centralists U مرکز گرای
centres of gravity U مرکز ثقل
nerve centre U مرکز فرمان
eccentrics U خارج از مرکز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com