English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pavonazzo U مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
onyx marble U سنگ مرمری که رکههای رنگارنگ دارد
opah U یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
pavonine U پرطاووسی طاووس نما
pantone matching system U روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
alabastrine U مرمری
marmoraceous U مرمری
marmoreal U مرمری
marmorean U مرمری
jet U مرمری فوران
jets U مرمری فوران
jetted U مرمری فوران
jetting U مرمری فوران
parian ware U چینی مرمری
marbleize U رنگ مرمری زدن
marble U تیله بازی مرمری
marbles U تیله بازی مرمری
marble facing U نمای سنگ مرمری
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
parian U وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
spectral colours U رنگهای طیفی
prism U رنگهای شوشه
dye vat U رنگهای خمرهای
fundamental colors U رنگهای اصلی
principal colors U رنگهای اصلی
hard colors U رنگهای سنگین
scumble U رنگهای نقاشی
saturated colour U رنگهای روشن
coal tar dyes U رنگهای قطرانی
primary colors U رنگهای نخستین
metallic paints U رنگهای فلزی
primary colors U رنگهای اصلی
chromatic colors U رنگهای فامی
variegated colours U رنگهای گوناگون
primary colours U رنگهای اصلی
color antagonists U رنگهای متضاد
vat dyes U رنگهای خمرهای
spectral colours U رنگهای طیف
prisms U رنگهای شوشه
complementary colors U رنگهای مکمل
the prismatic colours U رنگهای هفتگانه شوسه
heterochromous U دارای رنگهای گوناگون
metamers U رنگهای همسان نما
ready mixed paints U رنگهای مخلوط اماده
homochromatic U دارای رنگهای مشابه
pyronine U رنگهای قلیایی زرد
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
varicolored U دارای رنگهای متغیر
heterochromatic U دارای رنگهای مختلف
spectrum U رنگهای مریی درطیف بین
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
pastel <adj.> U رنگهای خفیف [با مداد رنگی]
varied U دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
blurred U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurs U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
kinemacolour U سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
blur U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurring U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
collage U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collages U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
identity U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
cameos U رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
identities U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
cameo U رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
tristimulus values U مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
CLUT U جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
nitrobenzene U ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
bleed U 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
bleeds U 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
colours U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
analog U صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
ttl U طراحی صفحه نمایش که فقط سیگنالهای دیجیتال را می پذیرد و بنابراین فقط تصاویر تک رنگ را می پذیرد یا مجموعه رنگهای محدود
blackest U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
analogues U صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue U صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
scans U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
he has a rage for money U دارد
hast U او دارد
has U دارد
there is a time for everything U دارد
are there any remarks? U دارد
he is ill with fever U تب دارد
he has worms U دارد
heavy fighting is in progress U دارد
chain U دارد.
chains U دارد.
what the odds U چه اهمیت دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
what matter? U چه اهمیت دارد
viruses U وجود دارد
virus U وجود دارد
walls have ears U گوش دارد
our library is well stocked U خوبی دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
the probability is U احتمال دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
it is usual with him U عادت دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
it has sides U سه پهلو دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
he is fifty U تمام دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
he has a maggot in his head U وسواس دارد
god is U خداوجود دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
multungulate U که بیش از دو سم دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
There is a knack in it . U یک فنی دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
figure on <idiom> U بستگی دارد به
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
Windows GDI U بیتی دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
it askes for attention U توجه لازم دارد
in all like U احتمال کلی دارد
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
There are ticks in every trade . <proverb> U هر کار لمى دارد .
he must needs go U بیخوداصرار دارد برفتن
he keeps my a U حساب مراونگه می دارد
he is rightly named U اسم بامسمائی دارد
it is of frequent U خیلی مورد دارد
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it needs to be done carefully U اینکارتوجه لازم دارد
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
Every flow must have its ebb. <proverb> U هر فرازى نشیبى دارد.
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
bass U کسی که صدای بم دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
likelihood U احتمال کلی دارد
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
lengths U خط با طول جر حرف دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
basses U کسی که صدای بم دارد
and there an end. U و پایان وجود دارد.
back U که یک باتری پشتیبان دارد
he bears out his name U اسم بامسمایی دارد
he is f. of money U پول فراوان دارد
he insists on going U اصرار دارد برفتن
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
delectus U برای ترجمه دارد
he has Roman nose U او بینی عقابی دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
There is only one condition attached to it . U فقط یک شرط دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com