English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lawn U مرغزار باپارچه صافی کردن
lawns U مرغزار باپارچه صافی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drape U باپارچه مزین کردن
draping U باپارچه مزین کردن
drapes U باپارچه مزین کردن
draped U باپارچه مزین کردن
sward U سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
mounted map U باپارچه
drapes U باپارچه پوشانیدن
draping U باپارچه پوشانیدن
draped U باپارچه پوشانیدن
drape U باپارچه پوشانیدن
leach U صافی کردن
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
serene U صافی صاف کردن
wiesen U مرغزار
prairie U مرغزار
sod U مرغزار
sods U مرغزار
pampa U مرغزار
pelouse U مرغزار
prairies U مرغزار
swarth U مرغزار
turves U مرغزار
sward U مرغزار
meadows U مرغزار
meadow U مرغزار
veldt U زمین مرغزار
veld U زمین مرغزار
oases U ابادی یا مرغزار میان کویر
turf U طبقه فوقانی خاک مرغزار
oasis U ابادی یا مرغزار میان کویر
cullender U صافی- ابکش- پالودن-ابکش کردن- صاف کردن
line filter U صافی خط
scumble U صافی
leach U صافی
limpidity U صافی
limpidity or limpidness U صافی
filters U صافی
absolute filter U صافی صد در صد
pureness U صافی
strainer U صافی
colanders U صافی
water filter U صافی اب
defecator U صافی
planeness U صافی
oaleaceous U صافی
colander U صافی
strainers U صافی
sleekness U صافی
filter U صافی
filter bed U صافی اب
smoothness U صافی
petrol filter U صافی بنزین
filrate U از صافی گذشتن
filter capacitor U خازن صافی
filrate U از صافی گذراندن
filter add U کمک صافی
filter bed U صافی شنی
filtering U از صافی گذراندن
filters U فیلتر صافی
gas mask canister U صافی گاز
gravel filter U صافی شنی
filters U صافی پالایه
interference eliminator U صافی تداخل
serenity U بی سر وصدایی صافی
noise filter U صافی همهمه
nominal filter U صافی میکرونی
oil filter U صافی روغن
differentiating filter U صافی ممیز
purity U صافی پاکدامنی
fuel filter U صافی بنزین
filter characteristic U مشخصه صافی
crystal filter U صافی بلورین
gloss U صافی براقی
filter flask U بالن صافی
absorbent filter U صافی جذب
fineness U موشکافی صافی
accelofilter U صافی سریع
killer stage U صافی رنگ
color killer U صافی رنگ
acoustic filter U صافی صوتی
filter layer U لایه صافی
filter disk U قرص صافی
filter disc U قرص صافی
filter chock U چوک صافی
fuel filter U صافی سوخت
frequency filter U صافی فرکانس
filter circuit U مدار صافی
filter condenser U خازن صافی
porous filter U صافی متخلخل
filter crystal U کریستال صافی
filter curve U منحنی صافی
polarizing filter U صافی قطبی
filter packing U پوشش صافی
filtrable U صافی کردنی
filterable U صافی کردنی
filter packing U لایی صافی
filter U فیلتر صافی
band screen U صافی مخازن
line filter U صافی شبکه
line filter U صافی همهمه
light filter U صافی نور
leach U از صافی گذراندن
filter paper U کاغذ صافی
filter press U صافی فشاری
filter U صافی پالایه
filter network U شبکه ی صافی
electric filter U صافی الکتریکی
interference filter U صافی پارازیت
suction filter U صافی مکنده
glassiness U صافی زلالی
scratch filter U صافی پیکاپ
filtration U از صافی گذراندن
break even U صافی درامدن
interference filter U صافی تداخل
edge fillter U صافی چاکدار
band stop U صافی میان نگذر
filter stick U لوله صافی دار
flexible oil filter line U لوله صافی روغن
power line filter U صافی جریان برق
infltrate U از سوراخهای صافی گذراندن
high pass filter U صافی بالا گذر
strainer well U چاه صافی دار
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
impedance transforming filter U صافی تبدیل امپدانس
narrow band filter U صافی فلزات باریک
filtrate U مایع زیر صافی
filter insert U دریچه یا مدخل صافی
integrating filter U صافی جمع کننده
band pass U صافی میان گذر
low pass filter U صافی پایین گذر
band pass filter circuit U مدار صافی باند پاس
high pass acoustical filter U صافی صوتی بالا گذر
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
fluted filter paper U کاغذ صافی چین دار
low pass acoustical filter U صافی پایین گذر صوتی
diesel fuel oil filter U صافی سوخت موتور دیزل
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
antialiasing U تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com