Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
errors and omissions expected
U
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
t. errors
U
اشتباهات
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
strike out
<idiom>
U
رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
margins
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
debug
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugged
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
mosfet
U
می گیرند
witan
U
عاقل
sanest
U
عاقل
sages
U
عاقل
sagely
U
عاقل
sagacious
U
عاقل
sage
U
عاقل
saner
U
عاقل
canny
U
عاقل
canniest
U
عاقل
cannier
U
عاقل
wiser
U
عاقل
wisest
U
عاقل
sane
U
عاقل
sober
U
عاقل
longheaded
U
عاقل
wise
U
عاقل
soberly
U
عاقل
permanent mold
U
قرار می گیرند
behave prettily
U
عاقل باش
worldly-wise
U
عاقل درامورمادی
worldly wise
U
عاقل درامورمادی
Dont be a fool(an ass)
U
خر نشو ( عاقل با ش)
wisest
U
عاقل عاقلانه
wiser
U
عاقل عاقلانه
sophy
U
شخص عاقل
Verb.sap..
<proverb>
U
عاقل و اشارتى .
wise
U
عاقل عاقلانه
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
longsighted
U
مال اندیش عاقل
A word is enough to the wise .
<proverb>
U
براى عاقل یک یرف بس است .
kettle holder
U
کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
populations
U
تعداد مردم مردم
population
U
تعداد مردم مردم
is he a the wiser for it
U
ایا ازاین بابت عاقل تراست
nestor
U
پیر مردمشاور و عاقل جنگ تروا
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
U
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
alizarin
U
ماده نارنجی یا قرمز رنگ که از ریشه روناس می گیرند
pin compatible
U
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
polypidom
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypary
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
Why should the wise man do that which he will rue?.
<proverb>
U
چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
planimeter
U
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
bomb
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
A ston ethrown by a fool into a well , cannot be f.
<proverb>
U
سنگى را دیوانه اى در چاه بیاندازد صد عاقل نمى توانند در آورند .
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
inulin
U
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
lengths
U
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
length
U
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
gross negligence
U
اشتباهات کلی ناشی از بی دقتیها بی دقتی کلی
trapezoidal distortion
U
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
ball printer
U
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
interword spacing
U
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
click art
U
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
pyramiding
U
سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
half
U
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
priority
U
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priorities
U
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
expansion unit
U
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
splicing
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splice
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
spliced
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splices
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
rest
U
دیگران
rests
U
دیگران
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
regard for others
U
رعایت دیگران
et al
U
مخفف و دیگران
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
asides
U
جدااز دیگران
regard for others
U
واهمه از دیگران
regard for others
U
ملاحظه دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
aside
U
جدااز دیگران
thermal
U
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
individualized
U
از دیگران جدا کردن
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
individualize
U
از دیگران جدا کردن
individualised
U
از دیگران جدا کردن
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
individualising
U
از دیگران جدا کردن
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
dummy
U
الت دست دیگران
dummies
U
الت دست دیگران
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
spoilsman
U
محل عیش دیگران
mind reading
U
کشف افکار دیگران
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
spoiler
U
محل عیش دیگران
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
peeping Tom
<idiom>
U
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
oddball
<idiom>
U
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
have a way with
<idiom>
U
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
spoilsports
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
go (someone) one better
<idiom>
U
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule .
U
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com