Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
induction stroke
U
مرحله تنفس
intake stroke
U
مرحله تنفس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phased array
U
ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
sequenced ejection
U
سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creep
U
مرحله به مرحله جلو رفتن
creeps
U
مرحله به مرحله جلو رفتن
sophistication
U
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
boost phase
U
مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
leapfrogging
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogs
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrog
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
inflight phase
U
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
combat phase
U
مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
phasing
U
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
respiration
U
تنفس
intermissions
U
تنفس
admissions
U
تنفس
admission
U
تنفس
breathing
U
تنفس
suction
U
تنفس
coffee break
U
تنفس
intermission
U
تنفس
aspiration
U
تنفس
aspirations
U
تنفس
coffee breaks
U
تنفس
entracte
U
تنفس
breating apparatus
U
دستگاه تنفس
inhaling
U
تنفس کردن
halitosis
U
تنفس بدبو
eupnoea
U
تنفس عادی
inhales
U
تنفس کردن
inhaled
U
تنفس کردن
inhale
U
تنفس کردن
inbreathe
U
تنفس کردن
eupnoea
U
تنفس طبیعی
hypernoea
U
تنفس سریع
gas absorption
U
تنفس گاز
tambour
U
تنفس نگار
spirometry
U
تنفس سنجی
respire
U
تنفس کردن
respirable
U
قابل تنفس
spiracle
U
سوراخ تنفس
spirometer
U
تنفس سنج
respires
U
تنفس کردن
polypnea
U
تنفس سریع
recess
U
تنفس کردن
recesses
U
تنفس کردن
artificial respiration
U
تنفس مصنوعی
inspirable
U
قابل تنفس
respired
U
تنفس کردن
snorkels
U
لوله تنفس
intakes
U
مکیدن تنفس
intake
U
مکیدن تنفس
snorkel
U
لوله تنفس
respiring
U
تنفس کردن
scuba
U
وسیله تنفس در زیر اب
spirograph
U
دستگاه تنفس نگار
wind
U
قدرت تنفس کامل
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
puerile breathing
U
تنفس خرخری کودکان
aqualung
U
دستگاه تنفس اکسیژن
recessional
U
وابسته بموقع تنفس
spirometer
U
دستگاه تنفس سنج
naturally aspirated engine
U
موتور خود تنفس
intermissions
U
نوبهای تنفس دار
intermission
U
نوبهای تنفس دار
irrespirable
U
غیر قابل تنفس
gill
U
دستگاه تنفس ماهی
intake
U
مجرای مکش یا تنفس
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
intakes
U
مجرای مکش یا تنفس
aqualungs
U
دستگاه تنفس اکسیژن
winds
U
قدرت تنفس کامل
hyperpnea
U
تنفس خیلی سریع یاعمیق
artificial respiration
U
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
snorkels
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
the breathing operation
U
کاردم زدن عمل تنفس
abranchiate
U
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
schnorkel
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
second wind
U
بازیابی وضع عادی تنفس
pneusis
U
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
snorkel
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
phased attack
U
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
snorkel
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter
U
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
schnorkel
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
snorkels
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
respirators
U
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
break
U
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
respirator
U
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
breaks
U
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
fricative
U
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
to take a recess
U
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
hypoventilation
U
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
phased attack
U
تک مرحله به مرحله
creeping attack
U
تک مرحله به مرحله
process
U
مرحله
stroking
U
مرحله
scene
U
مرحله
strokes
U
مرحله
stroked
U
مرحله
stroke
U
مرحله
stage
U
مرحله
processes
U
مرحله
rung
U
مرحله
scenes
U
مرحله
grade
U
مرحله
phase
U
مرحله
stepping
U
مرحله
stages
U
مرحله
grades
U
مرحله
phases
U
مرحله
phased
U
مرحله
instar
U
مرحله
step
U
مرحله
in the first instance
U
در مرحله اول
termination stage
U
مرحله پایانی
termination phase
U
مرحله پایانی
in the egg
U
در مرحله نخستین
home stretch
U
مرحله نهایی
imprimis
U
در مرحله نخست
genital phase
U
مرحله تناسلی
execute phase
U
مرحله اجرا
exhaust stroke
U
مرحله اگزوز
exhaust stroke
U
مرحله تخلیه
fetch phase
U
مرحله واکشی
training cycle
U
مرحله اموزش
fission process
U
مرحله انشقاق
speed stage
U
مرحله سرعت
speed level
U
مرحله سرعت
an anxious time
U
مرحله پر اضطراب
modulator
U
مرحله تحمیل گر
recovery phase
U
مرحله رونق
recovery phase
U
مرحله شکوفائی
oedipal stage
U
مرحله ادیپی
one step operation
U
عمل تک مرحله
oral stage
U
مرحله دهانی
output stage
U
مرحله خروجی
phallic stage
U
مرحله التی
propagation sequence
U
مرحله انتشار
primordium
U
مرحله نخست
macro stage
U
مرحله کلان
latency
U
مرحله پنهانی
intake stroke
U
مرحله مکش
inextremis
U
در اخرین مرحله
initiation sequence
U
مرحله اغازی
staping
U
مرحله بندی
solidifying process
U
مرحله انجماد
job step
U
مرحله برنامه
larval stage
U
مرحله کرمی
power stroke
U
مرحله قدرت
phases
U
مرحله عملیات
stepping
U
مرحله پایه
step
U
مرحله رتبه
step
U
مرحله پایه
process
U
مرحله جریان
milestone
U
مرحله برجسته
processes
U
مرحله جریان
milestones
U
مرحله برجسته
anal stage
U
مرحله مقعدی
stepping
U
مرحله رتبه
grade
U
مرحله گراد
grades
U
مرحله گراد
phase
U
مرحله عملیات
drivers
U
مرحله تحریک
driver
U
مرحله تحریک
stages
U
درجه مرحله
phased
U
مرحله عملیات
stage
U
درجه مرحله
point
U
جهت مرحله
point
U
مرحله قله
assault phase
U
مرحله هجوم
developmental stage
U
مرحله تکوینی
nth
U
در مرحله چند
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
induction stroke
U
مرحله مکش
buffer stage
U
مرحله میانگیر
periods
U
نوبت مرحله
differential stage
U
مرحله تفاضلی
period
U
نوبت مرحله
milestones
U
مرحله مهمی اززندگی
process
U
جریان عمل مرحله
noviciate
U
مرحله تازه کاری
fire for effect
U
مرحله تیر موثر
karyokinesis
U
مرحله تقسیم سلولی
tick
U
سخت ترین مرحله
incipient
U
اولیه مرحله ابتدایی
novitiate
U
مرحله تازه کاری
stages
U
پرده گاه مرحله
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
pettifog
U
از مرحله پرت کردن
diastolic phase
U
مرحله انبساطی قلب
qualifying
U
رسیدن به مرحله بعد
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com