Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
detoxification
U
مرتفع شدن حالت مسمومیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
poisoning
U
مسمومیت
saperaemia
U
مسمومیت
venenation
U
مسمومیت
intoxication
U
مسمومیت
blood poisoning
U
مسمومیت خون
alcoholic intoxication
U
مسمومیت الکلی
toxaemia
U
مسمومیت خون
toxemia
U
مسمومیت خونی
cocainism
U
مسمومیت ازکوکایین
saturnism
U
مسمومیت از سرب
leadpoisoning
U
مسمومیت از سرب
detoxification
U
دفع مسمومیت
chloralism
U
مسمومیت ازکلورال
bad blood
U
مسمومیت خون دراثرعصبانیت
plumbism
U
مسمومیت در اثر سرب
botulism
U
مسمومیت غذایی حاد
detoxify
U
رفع کردن مسمومیت
toxic epilepsy
U
حمله در نتیجه مسمومیت
acute alcoholic intoxication
U
مسمومیت حاد الکلی
ergotism
U
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
phosphorism
U
مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
strychninism
U
مسمومیت مزمن در اثراستعمال ممتد استرکنین
toxicosis
U
بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
sepsis
U
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
high
U
مرتفع
highs
U
مرتفع
highest
U
مرتفع
hiding
U
مرتفع
elevated
U
مرتفع
raised flooring
U
کف مرتفع
hidings
U
مرتفع
high
U
جای مرتفع
blast furnace
U
کوره مرتفع
blast furnaces
U
کوره مرتفع
obviating
U
مرتفع کردن
obviates
U
مرتفع کردن
obviated
U
مرتفع کردن
obviate
U
مرتفع کردن
high aerial
آنتن مرتفع
high cloud
U
ابرهای مرتفع
high level cistern
U
ابفشان مرتفع
outdoor antenna
U
انتن مرتفع
aerie
U
اشیانهء مرتفع
heights
U
جای مرتفع
plateau
U
جلگه مرتفع
highs
U
جای مرتفع
height
U
جای مرتفع
Cat
U
حصار مرتفع
Cat
U
قلعه مرتفع
plateaus
U
جلگه مرتفع
highest
U
جای مرتفع
champaign
U
زمین مرتفع
plateaux
U
جلگه مرتفع
aerie
U
خانهء مرتفع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
lifts
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifted
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
eagre
U
موج یا سدخیلی مرتفع
lift
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
to make all doubts even
U
هرگونه شک را مرتفع کردن
cateran
U
اهل مناطق مرتفع
lifting
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
uplands
U
زمین مرتفع دور از دریا
upland
U
زمین مرتفع دور از دریا
reserved for unexpired risks
U
ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
arch-band
U
[نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
aerie
U
لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
karoo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
blast furnace slag
U
تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
karroo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
williwaw
U
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
roller-coasters
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
deodorized
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorised
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
makes
U
حالت
queasiness
U
حالت قی
fettle
U
حالت
idiocrasy
U
حالت
posturing
U
حالت
glass eyed
U
بی حالت
mood
U
حالت
temper
U
حالت
postures
U
حالت
cases
U
حالت
tempered
U
حالت
moods
U
حالت
tempers
U
حالت
case
U
حالت
pyreticosis
U
حالت تب
stances
U
حالت
stance
U
حالت
postured
U
حالت
if
U
حالت
estate
U
حالت
phase
U
حالت
phases
U
حالت
phased
U
حالت
predicament
U
حالت
ill conditioned
U
بد حالت
make
U
حالت
self
U
حالت
posture
U
حالت
feverishness
U
حالت تب
febricity
U
حالت تب
line condition
U
حالت خط
estates
U
حالت
predicaments
U
حالت
attitude
U
حالت
stated
U
حالت
attitudes
U
حالت
unexpressive
U
بی حالت
stating
U
حالت
state-
U
حالت
situations
U
حالت
situation
U
حالت
condition
U
حالت
expression
U
حالت
expressions
U
حالت
manner
U
حالت
disposition
U
حالت
states
U
حالت
grain
U
حالت
temperament
U
حالت
temperaments
U
حالت
state
U
حالت
status
U
حالت
averaged
U
در حالت کلی
eburnation
U
حالت عاجی
eigenstate
U
حالت انرژی
waxiness
U
حالت مومی
well disposed
U
خوش حالت
y position
U
حالت- ایگرگ
heat proof quality
U
حالت نسوزی
energy state
U
حالت انرژی
equation of state
U
معادله حالت
humanness
U
حالت انسانیت
i.c.
U
حالت اولیه
idle position
U
حالت سکون
idiocrasy
U
حالت مخصوص
doubtfulness
U
حالت تردید
doughiness
U
حالت خمیری
downiness
U
حالت کرکی
drinking bout
U
حالت مستی
drive state
U
حالت سائقی
hang over
U
حالت خماری
waviness
U
حالت موجی
iciness
U
حالت یخی
drowsihead
U
حالت نیمخواب
ground state
U
حالت پایه
feminity
U
حالت زنانه
gen
U
حالت مالکیت
final state
U
حالت پایانی
free wheeling
U
حالت خلاصی
fugitiveness
U
حالت شخص
gas phase
U
حالت گازی
febile
U
دارای حالت تب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com