English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
range U مرتب کردن میزان کردن
ranged U مرتب کردن میزان کردن
ranges U مرتب کردن میزان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
semi processed data U داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
serialized U مرتب کردن سریال کردن
serialising U مرتب کردن سریال کردن
serialize U مرتب کردن سریال کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
serialises U مرتب کردن سریال کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
serializing U مرتب کردن سریال کردن
serialised U مرتب کردن سریال کردن
serializes U مرتب کردن سریال کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
dispose U مرتب کردن مستعد کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulated U میزان کردن کنترل کردن
tempered U معتدل کردن میزان کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
regulate U میزان کردن کنترل کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن کنترل کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
temper U معتدل کردن میزان کردن
tempers U معتدل کردن میزان کردن
leveling U میزان کردن افقی کردن
regulating U میزان کردن کنترل کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
utility U برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
collocating U مرتب کردن
cleaned U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
order U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
concerts U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
to map out U مرتب کردن
cleanest U مرتب کردن
put straight U مرتب کردن
collated U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
collating U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
arrange U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
marshals U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
clear up U مرتب کردن
tidied U مرتب کردن
graduate U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
arranges U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
tidying U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
collocates U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
to put to rights U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
regularising U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
regularizing U مرتب کردن
fix up U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
focused U میزان کردن
equilibration U میزان کردن
align U میزان کردن
aligning U میزان کردن
aligns U میزان کردن
focus U میزان کردن
aligned U میزان کردن
adjustment میزان کردن
focuses U میزان کردن
focussed U میزان کردن
adjusting U میزان کردن
standardization U میزان کردن
adjust میزان کردن
tunes U میزان کردن
collimate U میزان کردن
tune U میزان کردن
adjusts U میزان کردن
focusses U میزان کردن
focussing U میزان کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
tree sort U مرتب کردن درختی
redd U مرتب کردن رهاساختن
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
block sort U مرتب کردن بلاکی
data processing U مرتب کردن داده ها
ripple sort U مرتب کردن موجی
quicksort U مرتب کردن سریع
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
sets U نهادن مرتب کردن
shipshape U مرتب کردن منظم
selection sort U مرتب کردن گزینشی
squared U مرتب کردن کلاه
squares U مرتب کردن کلاه
set U نهادن مرتب کردن
setting up U نهادن مرتب کردن
square U مرتب کردن کلاه
to fix up U مرتب کردن جادادن
squaring U مرتب کردن کلاه
internal sort U مرتب کردن درونی
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
collating sort U مرتب کردن داده
magneto timing U میزان کردن مگنت
ignition timing U میزان کردن جرقه
interrupter timing U میزان کردن جرقه
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
adjustments U تنظیم و میزان کردن
countdowns U میزان کردن ساعت
automatic spark advance U میزان کردن خودکار
spark timing U میزان کردن جرقه
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
To synchonize the watches . U ساعتهارا به هم میزان کردن
countdown U میزان کردن ساعت
hand advance U میزان کردن دستی
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
multifile sorting U مرتب کردن چند فایلی
juxtaposition U مرتب کردن موضوعات در کنار هم
clear the decks <idiom> U همه جارا مرتب کردن
multireel sorting U مرتب کردن چند حلقهای
sorting network U شبکه مرتب کردن داده ها
multipass sort U مرتب کردن چند گذری
collections U و مرتب کردن در پایگاه داده
exchange sorting algorithm U مرتب کردن به روش حبابی
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
collection U و مرتب کردن در پایگاه داده
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
semi automatic advance U میزان کردن نیم خودکار
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
organizing U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organises U مرتب کردن ارایش دادن موضع
quicksort U روش مرتب کردن سریع فایل
adjusts U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
selectively U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
alphameric U مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
adjust U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organising U مرتب کردن ارایش دادن موضع
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
damper U الت میزان کردن جریان هوا
jobs U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
alphasort U مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
filing system U روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
job U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com