Perdic | مرتب کردن موجی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (33 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	ripple sort U	مرتب کردن موجی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	sorts U	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
	sorted U	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
	sort U	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
	thread U	موجی کردن
	threads U	موجی کردن
	filing U	1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
	format U	روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
	formats U	روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
	rippling U	بطور موجی حرکت کردن
	rippled U	بطور موجی حرکت کردن
	ripple U	بطور موجی حرکت کردن
	ripples U	بطور موجی حرکت کردن
	bubble sort U	روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
	sorts U	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
	sorted U	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
	sort U	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
	exchanges U	روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
	exchanged U	روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
	exchange U	روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
	exchanging U	روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
	merge sorting algorithm U	الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
	sort U	برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
	sorted U	برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
	sorts U	برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
	gather U	و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
	gathered U	و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
	justifications U	مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
	justification U	مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
	semi processed data U	داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
	marshalled U	مرتب کردن
	graduates U	مرتب کردن
	to put to rights U	مرتب کردن
	to cleanvp U	مرتب کردن
	set in order U	مرتب کردن
	fix up U	مرتب کردن
	clear up U	مرتب کردن
	put straight U	مرتب کردن
	graduating U	مرتب کردن
	graduate U	مرتب کردن
	marshal U	مرتب کردن
	collated U	مرتب کردن
	order U	مرتب کردن
	to map out U	مرتب کردن
	clean U	مرتب کردن
	cleaned U	مرتب کردن
	collating U	مرتب کردن
	straighten up <idiom> U	مرتب کردن
	cleanest U	مرتب کردن
	draw up U	مرتب کردن
	collate U	مرتب کردن
	marshaled U	مرتب کردن
	marshaling U	مرتب کردن
	lineup U	مرتب کردن
	marshals U	مرتب کردن
	cleans U	مرتب کردن
	regularizing U	مرتب کردن
	regularises U	مرتب کردن
	collocates U	مرتب کردن
	collates U	مرتب کردن
	arranged U	مرتب کردن
	arrange U	مرتب کردن
	tidiest U	مرتب کردن
	tidy U	مرتب کردن
	regularize U	مرتب کردن
	collocated U	مرتب کردن
	regularising U	مرتب کردن
	tidying U	مرتب کردن
	collocate U	مرتب کردن
	tidier U	مرتب کردن
	concerts U	مرتب کردن
	regularised U	مرتب کردن
	regularized U	مرتب کردن
	arranging U	مرتب کردن
	tidied U	مرتب کردن
	collocating U	مرتب کردن
	arranges U	مرتب کردن
	concert U	مرتب کردن
	tidies U	مرتب کردن
	regularizes U	مرتب کردن
	service U	برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
	serviced U	برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
	pick up <idiom> U	تمیز ،مرتب کردن
	tree sort U	مرتب کردن درختی
	redd U	مرتب کردن رهاساختن
	selection sort U	مرتب کردن گزینشی
	shipshape U	مرتب کردن منظم
	oscillating sort U	مرتب کردن نوسانی
	to fix up U	مرتب کردن جادادن
	insertion sorting algorithm U	الگوریتم مرتب کردن
	block sort U	مرتب کردن بلاکی
	bubble sort U	مرتب کردن حبابی
	internal sort U	مرتب کردن درونی
	squared U	مرتب کردن کلاه
	collating sort U	مرتب کردن داده
	data processing U	مرتب کردن داده ها
	square U	مرتب کردن کلاه
	distributive sort U	مرتب کردن توزیعی
	set U	نهادن مرتب کردن
	reorder U	دوباره مرتب کردن
	squares U	مرتب کردن کلاه
	sets U	نهادن مرتب کردن
	quicksort U	مرتب کردن سریع
	squaring U	مرتب کردن کلاه
	setting up U	نهادن مرتب کردن
	multipass sort U	مرتب کردن چند گذری
	juxtaposition U	مرتب کردن موضوعات در کنار هم
	collections U	و مرتب کردن در پایگاه داده
	collection U	و مرتب کردن در پایگاه داده
	radix sorting algorithm U	الگوریتم مرتب کردن مبنایی
	multireel sorting U	مرتب کردن چند حلقهای
	sorting network U	شبکه مرتب کردن داده ها
	multifile sorting U	مرتب کردن چند فایلی
	polyphase sort U	مرتب کردن چند فازی
	clear the decks <idiom> U	همه جارا مرتب کردن
	sequences U	به ترتیب مرتب کردن دنباله
	exchange sorting algorithm U	مرتب کردن به روش حبابی
	sequence U	به ترتیب مرتب کردن دنباله
	To do up the room. U	اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
	sorted U	الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
	sorts U	الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
	sort U	الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
	adjusts U	مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
	adjust U	مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
	scheduling U	مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
	organises U	مرتب کردن ارایش دادن موضع
	organizes U	مرتب کردن ارایش دادن موضع
	adjusting U	مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
	organising U	مرتب کردن ارایش دادن موضع
	alphameric U	مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
	organize U	مرتب کردن ارایش دادن موضع
	quicksort U	روش مرتب کردن سریع فایل
	selectively U	مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
	selective U	مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
	organizing U	مرتب کردن ارایش دادن موضع
	make room for someone or something <idiom> U	برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
	flexural U	موجی
	sinuate U	موجی
	wavelike U	موجی
	undulatory U	موجی
	flecky U	موجی
	flexuous U	موجی
	flexuose U	موجی
	sinuous U	موجی
	jobs U	مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
	job U	مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
	filing system U	روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
	drum sorting U	مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
	alphasort U	مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
	doucine U	گچ بری موجی
	wave function U	تابع موجی
	radiant energy U	نیروی موجی
	wave mecanics U	مکانیک موجی
	waviness U	حالت موجی
	wave motion U	حرکت موجی
	impedance level U	مقاومت موجی
	gorge U	[گچ بری موجی]
	undulatory current U	جریان موجی
	corrugate U	موجی شدن
	cyma U	گچ بری موجی
	sinuosity U	حرکت موجی
	cima U	گچ بری موجی
	cyma U	گچ بری موجی
	cyma recta U	موجی افتاده
	cyma reversa U	موجی جمع
	sinuous flow U	جریان موجی
	permutations U	تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
	chronologize U	بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
	permutation U	تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
	digital sorting U	روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
	organizations U	روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
	organization U	روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
	clocks U	باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
	passes U	یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
	formats U	تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
	organisations U	روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
	clock U	باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
	justifies U	دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
	passed U	یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
	format U	تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
	pass U	یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
	justify U	دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
	justifying U	دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
	serializing U	مرتب کردن سریال کردن
	serializes U	مرتب کردن سریال کردن
	straightened U	درست کردن مرتب کردن
	ranges U	مرتب کردن میزان کردن
	ranged U	مرتب کردن میزان کردن
	range U	مرتب کردن میزان کردن
	straightens U	درست کردن مرتب کردن
	straightening U	درست کردن مرتب کردن
	straighten U	درست کردن مرتب کردن
	serialized U	مرتب کردن سریال کردن
	serialised U	مرتب کردن سریال کردن
	dispose U	مرتب کردن مستعد کردن
	serialize U	مرتب کردن سریال کردن
	serialising U	مرتب کردن سریال کردن
	serialises U	مرتب کردن سریال کردن
	sinuate U	دارای حاشیه موجی
	full wave rectifier U	یکسوکننده تمام موجی
	half wave rectifier U	یکسوکننده نیم موجی