English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
organises U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing U مرتب کردن ارایش دادن موضع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
adorns U قشنگ کردن ارایش دادن
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
position light U علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
displacing U جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces U جابجا شدن تغییر موضع دادن
displace U جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced U جابجا شدن تغییر موضع دادن
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
garnishes U ارایش دادن
garnished U ارایش دادن
to set off U ارایش دادن
beautifies U ارایش دادن
beautified U ارایش دادن
decorating U ارایش دادن
decorates U ارایش دادن
garnish U ارایش دادن
beautify U ارایش دادن
beautifying U ارایش دادن
decorate U ارایش دادن
lard vt U ارایش دادن
plumes U ارایش دادن
purfle U ارایش دادن
plume U ارایش دادن
organizes U سازمان دادن ارایش دادن
organises U سازمان دادن ارایش دادن
embellishes U ارایش دادن زینت دادن
embellished U ارایش دادن زینت دادن
embellishing U ارایش دادن زینت دادن
organizing U سازمان دادن ارایش دادن
embellish U ارایش دادن زینت دادن
organize U سازمان دادن ارایش دادن
organising U سازمان دادن ارایش دادن
abler U اماده بودن ارایش دادن
ablest U اماده بودن ارایش دادن
lard U ارایش دادن چرب زبانی
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
occupation of position U اشغال موضع کردن
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
preselect U پیش بینی موضع کردن
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
developments U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
disembellish U بی ارایش کردن
manicured U ارایش کردن
manicuring U ارایش کردن
decorations U ارایش کردن
decoration U ارایش کردن
manicure U ارایش کردن
attire U ارایش کردن
embellished U ارایش کردن
embellishes U ارایش کردن
manicures U ارایش کردن
embellishing U ارایش کردن
embellish U ارایش کردن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bedecked U ارایش کردن اراستن
to make one's toilet U ارایش یا بزک کردن
bedecks U ارایش کردن اراستن
bedeck U ارایش کردن اراستن
bedecking U ارایش کردن اراستن
pompadour U طرز ارایش موی سر بطورپف کردن
to paint the lily U چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
figure eight fake U ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
tree U مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
semi processed data U داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
arranges U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
to map out U مرتب کردن
to put to rights U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
tidied U مرتب کردن
fix up U مرتب کردن
order U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
regularizing U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
marshals U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
graduate U مرتب کردن
regularising U مرتب کردن
collating U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
put straight U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
clear up U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
concerts U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
collated U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
cleaned U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
arrange U مرتب کردن
cleanest U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
collocates U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
tidying U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
block sort U مرتب کردن بلاکی
quicksort U مرتب کردن سریع
to fix up U مرتب کردن جادادن
setting up U نهادن مرتب کردن
redd U مرتب کردن رهاساختن
square U مرتب کردن کلاه
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
squared U مرتب کردن کلاه
squares U مرتب کردن کلاه
data processing U مرتب کردن داده ها
squaring U مرتب کردن کلاه
tree sort U مرتب کردن درختی
reorder U دوباره مرتب کردن
shipshape U مرتب کردن منظم
internal sort U مرتب کردن درونی
selection sort U مرتب کردن گزینشی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
sets U نهادن مرتب کردن
set U نهادن مرتب کردن
ripple sort U مرتب کردن موجی
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
collating sort U مرتب کردن داده
multipass sort U مرتب کردن چند گذری
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
juxtaposition U مرتب کردن موضوعات در کنار هم
sorting network U شبکه مرتب کردن داده ها
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
multifile sorting U مرتب کردن چند فایلی
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
collection U و مرتب کردن در پایگاه داده
collections U و مرتب کردن در پایگاه داده
clear the decks <idiom> U همه جارا مرتب کردن
exchange sorting algorithm U مرتب کردن به روش حبابی
multireel sorting U مرتب کردن چند حلقهای
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
quicksort U روش مرتب کردن سریع فایل
alphameric U مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
adjusts U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
adjust U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
selectively U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
filing system U روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
alphasort U مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
job U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
uberstreichen U لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
format U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com