English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
primp U مرتب ومنظم ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . U مرتب ومنظم
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
joggers U دونده با گامهای اهسته ومنظم
jogger U دونده با گامهای اهسته ومنظم
long sea U دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
systematic U مرتب
presentable <adj.> U مرتب
straight <adj.> U مرتب
in good order <adj.> U مرتب
tidied U مرتب
trims U مرتب
tidier U مرتب
he was neat U مرتب
tidies U مرتب
business like U مرتب
tidiest U مرتب
regulars U مرتب
trimmest U مرتب
tidy <adj.> U مرتب
regular <adj.> U مرتب
orderly U مرتب
orderlies U مرتب
proper <adj.> U مرتب
well-ordered <adj.> U مرتب
serial U مرتب
well-groomed U مرتب
prissy U مرتب
uncluttered <adj.> U مرتب
businesslike U مرتب
irregular U نا مرتب
fair <adj.> U مرتب
neatest U مرتب
steady <adj.> U مرتب
neat <adj.> U مرتب
ordered U مرتب
decent <adj.> U مرتب
well groomed U مرتب
methodic U مرتب
neater U مرتب
indexed U مرتب کر دن
indexes U مرتب کر دن
serials U مرتب
tidying U مرتب
shipshape U مرتب
index U مرتب کر دن
kilter U مرتب
trim <adj.> U مرتب
well ordered U مرتب و منظم
straightest U راحت مرتب
fix up U مرتب کردن
ordered pair U جفت مرتب
straighten up <idiom> U مرتب کردن
straight U راحت مرتب
graduating U مرتب کردن
graduate U مرتب کردن
straighter U راحت مرتب
graduates U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
to put to rights U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
j'adoube U مرتب می کنم
collating U مرتب کردن
to map out U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
cleanest U مرتب کردن
cleaned U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
intrinsic U مرتب شایسته
collated U مرتب کردن
well conditioned U مرتب و منظم
put straight U مرتب کردن
queerly U بطور مرتب
order U مرتب کردن
ordering U مرتب سازی
unrehearsed U ازقبلآماده - مرتب
riptide U جریان اب نا مرتب
concerts U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
partially ordered U پاره مرتب
collocates U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
trim U مرتب پاکیزه
tidied U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
trims U مرتب پاکیزه
arrange U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
arranges U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
sorting U مرتب نمودن
trimmest U مرتب پاکیزه
regularizing U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
tidying U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
periodic U که مرتب رخ میدهد
regularising U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
duly <adv.> U بصورت مرتب
neatly <adv.> U بصورت مرتب
regularized U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
duly <adv.> U بطور مرتب
periodical U که مرتب رخ میدهد
neatly <adv.> U بطور مرتب
tidily <adv.> U بطور مرتب
clear up U مرتب کردن
orderly <adv.> U بطور مرتب
orderly <adv.> U بصورت مرتب
tidily <adv.> U بصورت مرتب
marshals U مرتب کردن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
internal sort U مرتب کردن درونی
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
tree sort U مرتب کردن درختی
setting up U نهادن مرتب کردن
sets U نهادن مرتب کردن
ascending sort U مرتب سازی صعودی
reorder U دوباره مرتب کردن
redd U مرتب کردن رهاساختن
shipshape U مرتب کردن منظم
neater U شسته و رفته مرتب
quicksort U مرتب کردن سریع
block sort U مرتب کردن بلاکی
set U نهادن مرتب کردن
indexical U مرتب بشکل فهرست
neatest U شسته و رفته مرتب
internal sort U مرتب سازی داخلی
sort field U فیلد مرتب سازی
file U دسته کاغذهای مرتب
filed U دسته کاغذهای مرتب
sort field U میدان مرتب سازی
unjustified U که مرتب نشده است
neat U شسته و رفته مرتب
magnetic tape sorting U مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
bags U تعدادی از اجزای نا مرتب
bag U تعدادی از اجزای نا مرتب
major sort U مرتب سازی اصلی
to fix up U مرتب کردن جادادن
descending sort U مرتب سازی نزولی
ripple sort U مرتب کردن موجی
neatly U بطور مرتب و اراسته
selection sort U مرتب کردن گزینشی
square U مرتب کردن کلاه
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
squared U مرتب کردن کلاه
She keep son bothering me . U مرتب مزاحم من است
external sort U مرتب سازی خارجی
tabular U مرتب شده در یک جدول
ordered pair U زوج مرتب [ریاضی]
squares U مرتب کردن کلاه
squaring U مرتب کردن کلاه
data processing U مرتب کردن داده ها
ordered tree U درخت مرتب شده
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
ordered pair U زوج مرتب [ریاضی]
bubble sort U مرتب کردن حبابی
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
collating sort U مرتب کردن داده
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
juxtaposition U مرتب کردن موضوعات در کنار هم
references U لیست موضوعات مرتب شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com