English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
present perfect U مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
ripple through carry U عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
the past tense U زمان ماضی ماضی مطلق
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
historical U نقلی
traditionary U نقلی
carries U رقم نقلی
carry U رقم نقلی
carrying U رقم نقلی
carried U رقم نقلی
past U ماضی
end around carry U رقم نقلی دورگشتی
carry propagation U پخش رقم نقلی
cascaded carry U رقم نقلی ابشاری
past or preterite d. U ماضی مطلق
preterit U زمان ماضی
perfect tense U ماضی قریب
the preterite tense U ماضی مطلق
past perfect U ماضی بعید
did not U ماضی منفی do
present perfect tense U ماضی کامل
present perfect tense U ماضی قریب
perfect tense U ماضی کامل
knew U ماضی فعل Know
past perfect tense U ماضی بعید
propagated carry U رقم نقلی پخش شده
carry lookahead U با پیش بینی رقم نقلی
end around carry U رقم نقلی دور گشتی
hung U زمان ماضی فعل
present progressive U ماضی قریب استمراری
leant U ماضی فعل lean
preterit U وابسته بفعل ماضی
pluperfect U فعل ماضی بعید
aorist U ماضی غیر معین
left U : زمان ماضی فعل leave
ground U زمان ماضی فعل grind
tore U زمان ماضی فعل tear
rang U زمان ماضی فعل ring
bade U زمان ماضی فعل bid
grew U زمان ماضی فعل grow
felt U :زمان ماضی فعل feel
led U زمان ماضی فعل lead
ran U زمان ماضی فعل run
flew U زمان ماضی فعل fly
hove U زمان ماضی فعل heave
addition U عمل جمع بدون بیت یا کلمه نقلی
traditinal U مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
scripturalism U اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی
additions U عمل جمع بدون بیت یا کلمه نقلی
bad U زمان ماضی قدیمی فعل bid
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
aoristic U وابسته به زمان ماضی غیر معین
had U زمان ماضی واسم مفعول فعل have
founds U زمان ماضی واسم فعول find
found U زمان ماضی واسم فعول find
flag U نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flags U نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
fought U زمان ماضی واسم مفعول فعل fight
should U زمان ماضی واسم مفعول فعل معین shall
met U زمان ماضی واسم مفعول فعل meet
primary tenses U زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
perfect infinitive U مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
register U ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز
registers U ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز
registering U ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز
processor U کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
indicator U ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
highest U عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high U عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
highs U عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
cascade carry U وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
were U گذشته فعل be to و جمع فعل ماضی was
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
correspondent U مربوط به
for U مربوط به
pertinent U مربوط به
pertaining U مربوط به
correspondents U مربوط به
coherent U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
pertinent U مربوط
germane U مربوط
affined U مربوط
irrelevant U نا مربوط
pertinenet U مربوط
related U مربوط
apposite U مربوط
curatorial U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
lineal U مربوط به خط
coordinate U مربوط
condequent U مربوط
relevant U مربوط
caprine U مربوط به بز
proper U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
as for U مربوط به
hydraulic U مربوط به اب
ceremonials U مربوط به جشن
communists U مربوط به کمونیسم
prospective U مربوط به اینده
achaian U مربوط به اخائیه
communist U مربوط به کمونیسم
achaean U مربوط به اخائیه
operatic U مربوط به اپرا
climatic U مربوط به اب وهوا
atomistic U مربوط به اتم
expiratory U مربوط به زفیر
futuristic U مربوط به اینده
vehicular U مربوط به خودرو
acetarious U مربوط به سالاد
ceremonial U مربوط به جشن
fractional U مربوط به بخشهایی
fractional U مربوط به بخشها
arbitrative U مربوط بحکمیت
baronial U مربوط به بارون
ovarian U مربوط به تخمدان
nautical U مربوط به کشتیرانی
archival U مربوط به بایگانی
astrological U مربوط به نجوم
bear on U مربوط بودن
basal U مربوط به ته یابنیان
bardic U مربوط به رامشگری
nasal U مربوط به بینی
aesthetic U مربوط به علم
adulterous U مربوط به زنا
aesthetically U مربوط به علم
faunae U مربوط به جانوران
filiate U مربوط ساختن
fistulous U مربوط به ناسور
haemic U مربوط بخون
polar U مربوط به قطب
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
as to U عطف به مربوط به
racing U مربوط بمسابقه
concern U مربوط بودن به
hawaiian U مربوط به هاوایی
polar U مربوط به قط بها
Hellenic U مربوط به یونان
womanish U مربوط به زن یا زنان
mammary U مربوط به پستان
concerns U مربوط بودن به
mammary U مربوط به پستانداران
dependent U مربوط محتاج
goidelic U مربوط بسلت
glyptic U مربوط به حکاکی
outbound U مربوط به خارج
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
matrimonial U مربوط به ازدواج
marital U مربوط به زناشویی
surgical U مربوط به جراحی
gallinaceous U مربوط بماکیان
garlicky U مربوط به سیر
genethliac U مربوط به طالع
fossils U مربوط بادوارگذشته
astro U مربوط به نجوم
fossil U مربوط بادوارگذشته
arithmeticlal U مربوط به حساب
arteriovenous U مربوط به رگها
glossal U مربوط به زبان
parental U مربوط به والدین
military U مربوط به نظام
chromatic U مربوط به رنگها
speculative U مربوط به اندیشه
capitular U مربوط بفصل
caloric U مربوط به کالری
amebic U مربوط به امیب
chromic U مربوط به کرومیوم
churchly U مربوط به کلیسا
feminine U مربوط به جنس زن
acrobatic U مربوط به بندبازی
ameban U مربوط به امیب
collegial U مربوط به دانشکده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com