Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hydrostatic
U
مربوط به فشار عمق اب ماسوره زیر ابی
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
Other Matches
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
tensions
U
فشار
constraint
U
فشار
pressing
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
pushed
U
فشار
push
U
فشار
pushes
U
فشار
thrust
U
فشار
bunt
U
فشار با سر
tension
U
فشار
total pressure
U
فشار کل
stress
U
فشار
stresses
U
فشار
stressing
U
فشار
isopiestic
U
هم فشار
isobare
U
هم فشار
stroke
U
فشار با پا
stroked
U
فشار با پا
strokes
U
فشار با پا
stroking
U
فشار با پا
impacts
U
فشار
impact
U
فشار
pressure vessel
U
فشار
line of thrust
U
خط فشار
fantod
U
فشار
back iron
U
بن فشار
low pressure
U
فشار کم
barometric pressure
U
فشار جو
compression
U
فشار
zip
U
فشار
zipped
U
فشار
zipping
U
فشار
zips
U
فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
violence
U
فشار
back pressure
U
پی فشار
water pressure
U
فشار اب
strain
U
فشار
isobars
U
تک فشار
pressor
U
فشار زا
strains
U
فشار
ice push
U
فشار یخ
isobar
U
تک فشار
pressure curve
U
خم فشار
isobars
U
هم فشار
pressure
U
فشار
press
U
فشار
pressured
U
فشار
presses
U
فشار
atmospheres
U
فشار جو
pressures
U
فشار
thrusts
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
brunt
U
فشار
distraint
U
فشار
pressure sense
U
حس فشار
sense of pressure
U
حس فشار
growing pains
U
فشار
pressuring
U
فشار
isobar
U
هم فشار
atmosphere
U
فشار جو
thrusting
U
فشار
weight
U
فشار
atmospheric pressure
U
فشار هوا
back wash
U
فشار عقب اب
to bear pressure upon
U
فشار اوردن بر
to squeeze to death
U
با فشار کشتن
axial pressure
U
فشار مرکزی
inclined compression
U
فشار مایل
impluse voltage
U
فشار ضربهای
axial compression
U
فشار محوری
axial pressure
U
فشار اسهای
to press up
U
با فشار بالابردن
axial thrust
U
فشار محوری
barometric pressure
U
فشار هوا
impact pressure
U
فشار اصابت
impaction
U
فشار سخت
under the stimulus of hunger
U
از فشار گرسنگی
pressures
U
فشار هوا
baroreceptor
U
گیرنده فشار
forcing
U
فشار دادن
back pressure
U
فشار متقابل
forces
U
فشار دادن
pressuring
U
فشار هوا
uplift pressure
U
فشار بالابرنده
torsional strain
U
فشار پیچشی
torisonal strain
U
فشار پیچشی
force
U
فشار دادن
vapour pressure
U
فشار بخار اب
barometric pressure
U
فشار بارومتری
low tension
U
فشار ضعیف
pressure transducer
U
مبدل فشار
pressure tendency
U
گرایش فشار
pressure surface
U
سطح فشار
manifold pressure
U
فشار گازگاه
manometer
U
فشار سنج
measuring voltage
U
فشار سنجش
pressure of speech
U
فشار تکلم
pressure hull
U
بدنه ضد فشار
pressure head
U
ارتفاع فشار
pressure gradient
U
گرادیان فشار
pressure gaverner
U
ناطم فشار
molding pressure
U
فشار قالب
pressure wave
U
موج فشار
thrusts
U
فشار محوری
low tension magneto
U
مگنت کم فشار
low voltage
U
فشار ضعیف
pulse pressure
U
فشار نبض
pushing
U
فشار دادن
blood pressure
U
فشار خون
low voltage line
U
خط فشار ضعیف
thrust
U
ضربت فشار
thrust
U
فشار محوری
thrusting
U
ضربت فشار
thrusting
U
فشار محوری
thrusts
U
ضربت فشار
pressure face
U
سمت فشار
pressure drop
U
افت فشار
hustles
U
فشار زور
pore pressure
U
فشار درونی
hustles
U
فشار دادن
hustled
U
فشار زور
hustled
U
فشار دادن
hustle
U
فشار زور
hustle
U
فشار دادن
platten
U
اهن فشار
platen
U
اهن فشار
high-tension
U
فشار قوی
piston pressure
U
فشار پیستون
piezometry
U
فشار سنجی
hustling
U
فشار دادن
hustling
U
فشار زور
hypertension
U
فشار خون
molding pressure
U
فشار پرس
pressure curve
U
منحنی فشار
osmotic pressure
U
فشار اسمزی
overpressure
U
فشار بیش از حد
overvoltage
U
فشار زیاد
pressure adjustment
U
تنظیم فشار
pressure above the atmosphere
U
فشار بالای جو
overvoltage
U
ازدیاد فشار
partial pressure
U
فشار جزئی
partial pressure
U
فشار جزیی
vapor pressure
U
فشار بخار
low potential system
U
دستگاه کم فشار
atmospheric pressure
U
فشار اتمسفری
kinetic pressure
U
فشار سینتیک
lateral pressure
U
فشار جانبی
ambient pressure
U
فشار محیط
drop gage
U
فشار سنج
air pressure gage
U
فشار سنج
air pressure
U
فشار هوا
air lock
U
راهروی فشار
oppression
U
فشار افسردگی
restrainer
U
فشار دهنده
stress of poverty
U
فشار بینوایی
longitudinal compression
U
فشار طولی
loss of pressure
U
افت فشار
indicator
U
فشار سنج
isobar surface
U
سطح هم فشار
incompressible
U
فشار ناپذیر
thrust of the arch
U
فشار طاق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com