Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
abbatial or abbatical
U
مربوط به ریاست دیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefectural
U
وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture
U
مقام ریاست دوره ریاست
presided
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son
U
نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
preside
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
administratorship
U
ریاست
directorships
U
ریاست
directorship
U
ریاست
principalship
U
ریاست
superintendence
U
ریاست
presidentship
U
ریاست
matronship
U
ریاست
matronhood
U
ریاست
headship
U
ریاست
superiority
U
ریاست
headships
U
ریاست
managership
U
ریاست
chairmanships
U
ریاست
presidency
U
ریاست
chairmanship
U
ریاست
managerial
U
ریاست
generalship
U
ریاست
patriarchate
U
ریاست خانواده
patriarchate
U
ریاست طایفه
vice president
U
نیابت ریاست
prefecture
U
اداره ریاست
mayorship
U
ریاست شهرداری
matronize
U
ریاست کردن
mayoralty
U
ریاست شهرداری
magistrature
U
ریاست کلانتری
to take the lead
U
ریاست کردن
superintendence
U
ریاست مدیریت
postmastership
U
ریاست پست
command of execution
U
ریاست اجرایی
captaincy
U
ریاست بزرگتری
captainship
U
ریاست بزرگتری
abbay
U
ریاست دیر
chieftaincy
U
ریاست قبیله
superintendency
U
ریاست مدیریت
superintend
U
ریاست کردن
to fill the chair
U
ریاست کردن
wardenship
U
مقام ریاست
superintends
U
ریاست کردن
superintending
U
ریاست کردن
abbotship
U
ریاست دیر
superintended
U
ریاست کردن
chieftainship
U
ریاست قبیله
presidential
U
وابسته به ریاست جمهور
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
presidentship
U
مقام ریاست جمهور
rectorate
U
ریاست بنگاه مذهبی
prioship
U
سمت ریاست دیر
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
You sure have a nerve to ask become a director.
U
آخر تورا چه ره ریاست
speakership
U
مقام ریاست مجلس
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
bossing
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
take the chair
U
ریاست انجمنی را دارا بودن
directorates
U
مقام ریاست هیئت مدیره
directorate
U
مقام ریاست هیئت مدیره
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presidency
U
مقام یا دوره ریاست جمهوری
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
boss
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
take the chair
U
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
rectorate
U
مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
bossed
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
magistracy
U
ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
deanship
U
مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
capital
U
رئیسی ریاست مابانه عمده
masterfully
U
بطور تحکم امیز ریاست مابانه
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
The presidensial election is the topic of the day.
U
انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
lead
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
superintended
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintend
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
chairman
U
ریاست کردن اداره کردن
chairmen
U
ریاست کردن اداره کردن
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
eight bit system
U
مربوط به یک
correspondent
U
مربوط به
correspondents
U
مربوط به
irrelevant
U
نا مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
curatorial
U
مربوط به
condequent
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
pertinent
U
مربوط به
pertinenet
U
مربوط
coherent
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
related
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
apposite
U
مربوط
affined
U
مربوط
relevant
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
as for
U
مربوط به
for
U
مربوط به
vespertinal
U
مربوط به شب
proper
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
germane
U
مربوط
nasal
U
مربوط به بینی
analitical
U
مربوط به تجزیه
nautical
U
مربوط به کشتیرانی
prospective
U
مربوط به اینده
ammino
U
مربوط به امونیاک
parental
U
مربوط به والدین
ameboid
U
مربوط به امیب
amebic
U
مربوط به امیب
fistulous
U
مربوط به ناسور
communists
U
مربوط به کمونیسم
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
anent
U
در مشارکت با مربوط به
affiliates
U
مربوط ساختن
textual
U
مربوط به متن یا نص
affiliated
U
مربوط ساختن
affiliate
U
مربوط ساختن
arbitral
U
مربوط به حکمیت
American
U
مربوط بامریکا
pertian
U
مربوط بودن
faunae
U
مربوط به جانوران
Americans
U
مربوط بامریکا
filiate
U
مربوط ساختن
circumstantial
U
مربوط به موقعیت
anglian
U
مربوط به نژاد
baronial
U
مربوط به بارون
ovarian
U
مربوط به تخمدان
communist
U
مربوط به کمونیسم
acetarious
U
مربوط به سالاد
operatic
U
مربوط به اپرا
concerns
U
مربوط بودن به
dependent
U
مربوط محتاج
outbound
U
مربوط به خارج
racing
U
مربوط بمسابقه
adulterous
U
مربوط به زنا
fossil
U
مربوط بادوارگذشته
fossils
U
مربوط بادوارگذشته
achaian
U
مربوط به اخائیه
achaean
U
مربوط به اخائیه
glossal
U
مربوط به زبان
glyptic
U
مربوط به حکاکی
goidelic
U
مربوط بسلت
haemic
U
مربوط بخون
hawaiian
U
مربوط به هاوایی
genethliac
U
مربوط به طالع
concern
U
مربوط بودن به
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
climatic
U
مربوط به اب وهوا
futuristic
U
مربوط به اینده
vehicular
U
مربوط به خودرو
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
garlicky
U
مربوط به سیر
fractional
U
مربوط به بخشها
fractional
U
مربوط به بخشهایی
ameban
U
مربوط به امیب
ameba
U
مربوط به امیب
amazonian
U
مربوط به امازونها
aluminous
U
مربوط به الومینیوم
aguish
U
مربوط به تب و لرز
agrologic
U
مربوط بخاکشناسی
budgetary
U
مربوط به بودجه
affiliating
U
مربوط ساختن
caloric
U
مربوط به کالری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com