English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dietary U مربوط به رژیم غذایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diets U رژیم غذایی
dieting U رژیم غذایی
dieted U رژیم غذایی
diet U رژیم غذایی
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
dietetic U وابسته به رژیم غذایی
dietetics U فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
operating conditions U رژیم
regime U رژیم
operating condition U رژیم
rTgimes U رژیم
regimes U رژیم
dieting U رژیم گرفتن
diet U رژیم گرفتن
diets U رژیم گرفتن
saturation state U رژیم اشباع
food program U رژیم تغذیه
dieted U رژیم گرفتن
rating U رژیم اسمی
ratings U رژیم اسمی
space charge limited current state U رژیم بار پیرامونی
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
sovietization U انطباق با رژیم شوروی
capitalism U رژیم سرمایه داری
residual current state U رژیم جریان مانده
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
monarchy U سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchies U سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
stagnation thesis U تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
opportunism U به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
alimentary U غذایی
trophic U غذایی
mess U هم غذایی
dietetical U غذایی
alimental U غذایی
messes U هم غذایی
food chains U زنجیره غذایی
ration U جیره غذایی
diets U برنامه غذایی
lymph U شیره غذایی
regimens U پرهیز غذایی
food chain U زنجیره غذایی
nutritiveness U خاصیت غذایی
dieting U برنامه غذایی
regimen U پرهیز غذایی
foodstuffs U ماده غذایی
foodstuff U ماده غذایی
rationed U جیره غذایی
diet U برنامه غذایی
food poisoning U مسمویت غذایی
food deprivation U محرومیت غذایی
food dtufe stuff U ماده غذایی
food industries U صنایع غذایی
food web U شبکه غذایی
food pyramid U هرم غذایی
rations U جیره غذایی
dieted U برنامه غذایی
food program U برنامه غذایی
food preference U پسند غذایی
food perference U رجحان غذایی
food packet U بسته غذایی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
dietetics U برنامه ریزی غذایی
grazing food chain U زنجیره غذایی چرندگان
botulism U مسمومیت غذایی حاد
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
provision room U انبار مواد غذایی
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
Adulterated foodstuff. U مواد غذایی تقلبی
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
master menu U برنامه غذایی اصلی یکان
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
sitology U علم تغذیه ورژیم غذایی
table of food equivalents U جدول ارزش جیره غذایی
nutrient U ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrients U ماده مقوی از لحاظ غذایی
ration factor U ضریب اماد جیره غذایی
stirabout U غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
to have the munchies for something U یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
cure meat U نمک سود کردن مواد غذایی
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
convenience foods U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
self digestion U جذب خود بخود مواد غذایی
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
convenience food U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
commissary U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissaries U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
k ration U بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
fudging U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudged U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
lineal U مربوط به خط
pertaining U مربوط به
curatorial U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
vespertinal U مربوط به شب
coordinate U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
for U مربوط به
apposite U مربوط
irrelevant U نا مربوط
affined U مربوط
caprine U مربوط به بز
condequent U مربوط
related U مربوط
pertinent U مربوط
pertinent U مربوط به
proper U مربوط
as for U مربوط به
correspondents U مربوط به
correspondent U مربوط به
relevant U مربوط
germane U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
coherent U مربوط
pertinenet U مربوط
anal U مربوط به مقعد
concerns U مربوط بودن به
aesthetically U مربوط به علم
aesthetic U مربوط به علم
astrological U مربوط به نجوم
aeronautical U مربوط به فضانوردی
zibelline U مربوط به سمور
acrobatic U مربوط به بندبازی
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
surgical U مربوط به جراحی
concern U مربوط بودن به
ceremonial U مربوط به جشن
adulterous U مربوط به زنا
ceremonials U مربوط به جشن
matrimonial U مربوط به ازدواج
achaian U مربوط به اخائیه
achaean U مربوط به اخائیه
acetarious U مربوط به سالاد
fossils U مربوط بادوارگذشته
marital U مربوط به زناشویی
fossil U مربوط بادوارگذشته
racing U مربوط بمسابقه
outbound U مربوط به خارج
dependent U مربوط محتاج
familial U مربوط به خانواده
meteorological U مربوط به هواسنجی
thematic U مربوط بموضوع
nasal U مربوط به بینی
nuclear U مربوط به اتمی
my U مربوط بمن
ovarian U مربوط به تخمدان
fractional U مربوط به بخشهایی
feminine U مربوط به جنس زن
centenarians U مربوط به قرن
nautical U مربوط به کشتیرانی
technological U مربوط به فناوری
fractional U مربوط به بخشها
technologically U مربوط به فناوری
geriatric U مربوط به پیری
congressional U مربوط به کنگره
speculative U مربوط به اندیشه
municipal U مربوط به شهرداری
attached U مربوط متعلق
valedictory U مربوط به خداحافظی
military U مربوط به نظام
commercial U مربوط به تجارت
textual U مربوط به متن یا نص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com