Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anthropogenic
U
مربوط به پیدایش و تکامل انسان
prehuman
U
پیش از پیدایش انسان
polygenesis
U
پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
biogenetic
U
مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
genetic
U
وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
misanthropic
U
مربوط به انسان گریزی
periods
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
anthrop
U
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo
U
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
U
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
emersion
U
پیدایش
appearance
U
پیدایش
infrastructure
U
پیدایش
appearances
U
پیدایش
genesis
U
پیدایش
births
U
پیدایش
birth
U
پیدایش
nascent
U
پیدایش یافته
It is a wonder that she showed up.
U
چه عجب که پیدایش شد
osteogenesis
U
پیدایش استخوان
Nativity
U
پیدایش ولادت
embryogen
U
پیدایش جنین
bank genesis
U
پیدایش دیواره
spontaneous generation
U
پیدایش خودبخود
genesis
U
کتاب پیدایش
calorification
U
پیدایش گرما
genetics
U
علم پیدایش
pathogeny
U
پیدایش ناخوشی
thermogenesis
U
پیدایش گرمادرتن
embryogeny
U
پیدایش جنین
odontogeny
U
پیدایش دندان
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
psychogony
U
پیدایش روان یا خرد
matrix
U
جای پیدایش ماتریس
narcotism
U
پیدایش حالت خواب
matrixes
U
جای پیدایش ماتریس
genetically
U
موافق علم پیدایش
genetically
U
ازلحاظ پیدایش واصل
pedogenesis
U
مبحث پیدایش جلگه
cosmogeny
U
پیدایش و تکامل گیتی
phytogeny
U
پیدایش و تکامل گیاه
ovology
U
گفتار در پیدایش تخم
pathogenesis
U
مبحث پیدایش ناخوشی
psychogenesis
U
پیدایش نیروی درونی
phytogenesis
U
پیدایش و تکامل گیاه
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
She wont show up today.
U
امروز پیدایش نمی شود
anthropogenesis
U
مبحث پیدایش و تکامل بشر
parostosis
U
پیدایش استحوان در جای عوضی
protogenic
U
وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
protogenetic
U
وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
polygeny
U
پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
hydro electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
geomorphology
U
علمی که درباره برجستگیهای سطح زمین وعلل پیدایش انها بحث میکند
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
cycled
U
دوران
cycle
U
دوران
eras
U
دوران
vertigo
U
دوران
circulation
U
دوران
cycles
U
دوران
rotation
U
دوران
gyrations
U
دوران
gyration
U
دوران
periods
U
دوران
period
U
دوران
era
U
دوران
swimming
U
دوران
circulations
U
دوران
climacteric
U
دوران یائسگی زن
rotated
U
دوران کردن
lives
U
دوران زندگی
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
fulcrum
U
نقطه دوران
off season
U
در دوران کسادی
rotates
U
دوران کردن
off season
U
در دوران کم کاری
life
U
دوران زندگی
axis of rotation
U
محور دوران
paleozoic
U
دوران اول
space age
U
دوران کیهان
sense of rotation
U
جهت دوران
wartime
U
دوران جنگ
peacetime
U
دوران صلح
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
rotate
U
دوران کردن
stound
U
دوران درد
revolution
U
چرخش دوران
qyaternary
U
دوران چهارم
revolution
U
دوران شورش
races
U
دوران مسیر
raced
U
دوران مسیر
plane of rotation
U
سطح دوران
distance between centers
U
طول دوران
wifehood
U
دوران زوجیت
lucid interval
U
دوران افاقه
revolutions
U
چرخش دوران
race
U
دوران مسیر
rotation
U
چرخش دوران
dizzy
U
دچار دوران سر
circulation
U
دوران خون
circulations
U
دوران خون
angle of rotation
U
زاویه دوران
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
aftertime
U
دوران پیری
revolutions
U
دوران شورش
ethnogeny
U
گفتار در پیدایش نژادها مبحث مبادی نژادها
revolutions
U
دور دوران کامل
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
rotation
U
دوران گردش بدور
revolution
U
دور دوران کامل
season
U
دوران چاشنی زدن
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
geriatrist
U
امراض دوران پیری
off season
U
وابسته به این دوران
golden age
U
دوران رونق و رفاه
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
seasons
U
دوران چاشنی زدن
rotational
U
دوران گردش بدور
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
Victoriana
U
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
yawed
U
دوران هواپیما حول محورقائم
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
yaw
U
دوران هواپیما حول محورقائم
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
human beings
U
انسان
human being
U
انسان
homosapiens
U
انسان
in human shape
U
انسان
mortal
U
انسان
homo
U
انسان
man
U
انسان
mans
U
انسان
mortals
U
انسان
loard of creation
U
انسان
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
hallstatt
U
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
Pre-Raphaelites
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com