Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aeronautical
U
مربوط به دانش هوانوردی
aeronautic
U
مربوط به دانش هوانوردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aeronautics
U
دانش هوانوردی
opto electronics
U
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
aviation
U
هوانوردی
aviation aeronautics
U
هوانوردی
aeronautism
U
هوانوردی
avigation
U
هوانوردی
aeronautics
U
علم هوانوردی
air almanac
U
تقویم هوانوردی
air almanac
U
سالنامه هوانوردی
aviation psychology
U
روانشناسی هوانوردی
aeronautical chart
U
نقشههای هوانوردی
kiwi
U
دانشجوی هوانوردی
kiwis
U
دانشجوی هوانوردی
air mile
U
هوانوردی معادل 3301
g suit
U
لباس مخصوص هوانوردی
aviationelectronic
U
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
holding area
U
منطقه توقف موقت
[هوا فضا]
[هوانوردی ]
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
aeronautical station
U
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
aeronautical designation
U
کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
gramarey
U
دانش
gramary
U
دانش
scholarships
U
دانش
scholarship
U
دانش
knowledge
U
دانش
know-how
U
دانش
science
U
دانش
sciences
U
دانش
gramarye
U
دانش
know how
U
دانش
wisdom
U
دانش
cognisance
[British]
U
دانش
kenning
U
دانش
understanding
U
دانش
realizing
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
knowledge
U
دانش
cognition
U
دانش
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
letter
U
معرفت دانش
letters
U
معرفت دانش
witting
U
معلومات دانش
patrons of learning
U
دانش پروران
scholars
U
دانش پژوه
learning
U
دانش یادگیری
polymathy
U
دانش زیاد
polyhistor
U
دانش بسیار
smattering
U
دانش سطحی
photology
U
دانش روشنایی
philomath
U
دانش پرست
educate
U
دانش اموختن
educates
U
دانش اموختن
educating
U
دانش اموختن
architectonic
U
دانش معماری
scholar
U
دانش پژوه
computer awarness
U
دانش کامپیوتر
strikers
U
دانش اموز
striker
U
دانش اموز
knowledge representation
U
نمایش دانش
to a knowledge
U
دانش اندوختن
schooling
U
کسب دانش
knowledge representation
U
بازنمود دانش
erudition
U
فضل و دانش
academies
U
انجمن دانش
academy
U
انجمن دانش
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
in ken
U
د رحدود دانش
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
schoolboys
U
دانش اموز
thermodynamics
U
دانش دماپویایی
student
U
دانش اموز
postgraduate
U
دانش اموخته
postgraduates
U
دانش اموخته
schoolboy
U
دانش اموز
schoolfellow
U
کسب دانش
students
U
دانش اموز
technical know how
U
دانش فنی
kith
U
دانش و معرفت
knowledge base
U
پایگاه دانش
grader
U
دانش اموز
onomastics
U
دانش نام
an encourouges of science
U
دانش پرور
knowing faculty
U
قوه دانش
ominscience
U
دانش بی پایان
pupils
U
دانش اموز
omniscience
U
دانش بی پایان
pupil
U
دانش اموز
teacher's college
U
دانش سرا
alumnus
U
دانش اموخته
pansophism
U
دانش مطلق
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
treatise
U
دانش نویسه
life science
U
دانش زیستی
life sciences
U
دانش زیستی
treatises
U
دانش نویسه
knowledge domain
U
قلمرو دانش
normal school
U
دانش سرا
knowlege representation
U
نمایش دانش
physical science
U
دانش مادی
organum
U
وسیله دانش
maieutic
U
دانش مامایی
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
metaphsics
U
نسبت بهشتی و دانش
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
knowledge
U
نرم افزاری که دانش
liturgiology
U
دانش ایین نمازliturgist
gynecology
U
دانش امراض زنانه
domain knowledge
U
دانش محیط کاربرد
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
summa
U
اثار دانش بشری
statics
U
دانش پایداری نیروها
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
reservoir of knowledge
U
مخزن یا گنج دانش
relativity of knowledge
U
نسبی بودن دانش
nonrated man
U
دانش اموز دریایی
technologies
U
دانش فنی تکنولوژی
geology
U
دانش زمین شناسی
phonics
U
دانش صدا وپژواک
geogony
U
دانش زمین پیدایی
old boys
U
دانش آموز پیشین
geogeny
U
دانش زمین پیدایی
logic
U
دانش تفکرات و دلایل
To acquire knowledge.
U
دانش فرا گرفتن
cardiology
U
دانش قلب شناسی
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
technology
U
دانش فنی تکنولوژی
academician
U
عضو انجمن دانش
he is a prodigy of learning
U
اعجوبه ایست در دانش
psychologt
U
دانش قواوکارهای ذهنی
old boy
U
دانش آموز پیشین
equivalent knowledge credit
U
تصدیق دانش علمی
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
sophy
U
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
encyclopaedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
macrobiotics
U
دانش طولانی کردن عمر
acadmist
U
عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopedia
U
دایره العلوم دانش جنگ
phonology
U
دانش دگرگونی صدا در زبان
encyclopedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
His knowledge has no limits.
U
دانش اوحد واندازه ای ندارد
podiatry
U
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
seaman recruit
U
دانش اموز ملوانی دریایی
extracurricular
U
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
acodemian
U
عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics
U
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
academical
U
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
learning curve
U
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
actinochemistry
U
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
informatics
U
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddie
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddied
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
lore
U
دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
caddying
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
computer literacy
U
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
academically
U
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
cbt
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
knowledge
U
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
egg bound
U
صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
intellectualist
U
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
articled
U
کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
self-
U
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
electronics
U
دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com