Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outbound
U
مربوط به خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
modal
U
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modals
U
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
extramural
U
مربوط به خارج از دانشگاه
noncontiguous facility
U
تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
Other Matches
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
per
U
خارج از
aroint
U
خارج شو
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
off side
U
خارج از خط
externals
U
خارج
external
U
خارج
outside
U
خارج
forth of
U
خارج از
off
U
خارج از
outsides
U
خارج
abroad
U
خارج
out of tune
U
خارج
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out-
U
خارج
outed
U
خارج
externally
U
از خارج
non-combatants
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
non combatant
U
خارج از صف
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outsides
U
در خارج
out-of-
U
خارج از
out
U
خارج
outside
U
در خارج
out of
U
خارج از
out of proportion
U
خارج از اندازه
discharges
U
خارج کردن
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of phase
U
خارج از فاز
out of doors
U
خارج ازمنزل
out of door
U
خارج ازمنزل
from outside
U
از خارج
[از شهر]
derail
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
derailing
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
derails
U
از خط خارج کردن
cross country
U
خارج از جاده
eccentrics
U
خارج از مرکز
eccentric
U
خارج از مرکز
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
out of action
U
خارج ازنبرد
tort
U
خارج از قرارداد
torts
U
خارج از قرارداد
away
U
دوراز خارج
discharge
U
خارج کردن
acentric
U
خارج از مرکز
outsides
U
به سمت خارج
outside
U
به سمت خارج
off center
U
خارج از مرکز
out
U
خارج از حدود
out
U
خارج بیرون
phase out
U
خارج کردن
endarch
U
متشکل در خارج
out-
U
خارج بیرون
out-
U
خارج از حدود
quotient
U
خارج قسمت
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
outed
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
quotients
U
خارج قسمت
unship
U
خارج کردن
anieoro
U
از داخل به خارج
double out
U
081 خارج
irrelevant
U
خارج از موضوع
inaccessible
U
خارج از دسترس
outbye
U
خارج از دور از
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
alfresco
U
خارج از منزل
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
egress
U
خارج شدن
issue
U
خارج شدن
emissive
U
خارج شونده
issued
U
خارج شدن
issues
U
خارج شدن
oversea
U
خارج از کشور
over the side
U
خارج از ناو
off season
U
خارج از فصل
extra-marital
U
خارج از زناشویی
ouyby
U
خارج از دور از
out of turn
U
خارج از نوبت
exterritorial
U
خارج الملکتی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramundane
U
خارج دنیایی
To fall out.
U
از صف خارج شدن
extraction
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
overseas
U
خارج ازکشور
standaway
U
خارج از بدن
extraterritorial
U
خارج الارضی
popping
U
خارج شدن
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
extrauterine
U
خارج رحمی
extravascular
U
خارج رگی
ejects
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
extramarital
U
خارج ازدواجی
extragalactic
U
خارج کهکشانی
blow out
U
به خارج دمیدن
outdoors
U
خارج از منزل
submultiple
U
خارج قسمت
extra cosmical
U
خارج ازعالم
extra professional
U
خارج حرفهای
extra regular
U
خارج ازقاعده
without
U
بطرف خارج
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
bring out
U
خارج کردن
outbound
U
خارج ازمحدوده
void
U
خارج شدن
extra spectral
U
خارج طیفی
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
extracellular
U
خارج سلولی
ejected
U
خارج کردن
exit
U
خارج شدن
beside the mark
U
خارج ازموضوع
off duty
U
خارج از خدمت
to rule out
U
خارج کردن
abroad
خارج از کشور
to pass off
U
خارج شدن
soto uke
U
دفاع از خارج
begone
U
خارج شو عزیمت کن
emigration
U
مهاجرت به خارج
abaxile
U
خارج از مرکز
not to the point
U
خارج از موضوع
nonsense
U
خارج از منطق
out of question
U
خارج از موضوع
off key
خارج از مایه
foreign market
U
بازار خارج
beside the question
U
خارج از موضوع
exits
U
خارج شدن
off duty
U
خارج از نگهبانی
out-of-
U
در خارج بواسطه
ungracious
U
خارج از نزاکت
out of
U
در خارج بواسطه
fescennine
U
خارج ازاخلاق
to fall out
U
خارج شدن
eject
U
خارج کردن
ration
U
خارج قسمت سهمیه
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
greshams law
U
را از جریان خارج میکند
rations
U
خارج قسمت سهمیه
outre
U
خارج از حدود معمولی
outside grasp
U
گرفتن میله از خارج
defecated
U
خارج کردن مدفوع
quotient
U
خارج قسمت
[ریاضی]
defecate
U
خارج کردن مدفوع
lie on the table
U
از دستور خارج شدن
outrange
U
خارج ازتیررس بودن
extrajudicial confession
U
اقرار در خارج دادگاه
exurbanite
U
ساکن خارج شهر
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
obsolete
U
ازرده خارج شده
inbound traffic
U
مسیر خارج از کشور
immusical
U
خارج ازقواعد موسیقی
indelicate language
U
سخن خارج از نزاکت
endarchy
U
امتداد از مرکز به خارج
extramural
U
خارج از حصار شهر
extrajudicial
U
خارج ازصلاحیت قضایی
country clubs
U
باشگاه خارج از شهر
outward
U
بطرف خارج بیرونی
country club
U
باشگاه خارج از شهر
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
escalate
U
از مهار خارج شدن
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
outworker
U
کارگر خارج ازخانه
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
ablate
U
بریدن و خارج کردن
seceded
U
از عضویت خارج شدن
secede
U
از عضویت خارج شدن
spews
U
با فشار خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com