English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
left wing U مربوط به جناح چپ
left-wing U مربوط به جناح چپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winglike U جناح وار جناح مانند
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
flanking U جناح
winging U جناح
left U جناح چپ
left flank U جناح چپ
flank U جناح
flanked U جناح
shoulders U جناح
shouldering U جناح
pinna U جناح
aisles U جناح
aisle U جناح
shouldered U جناح
shoulder U جناح
wing U جناح
flank U دامنه جناح
flanker U مهاجم جناح
vans U بال جناح
right wing U جناح راست
van U بال جناح
transepts U جناح کلیسا
left wing of army U جناح یسار
transept U جناح کلیسا
pitch diameter U قطر جناح
right-wing U جناح راست
rightists U جناح راستی
right flank U جناح راست
disposed flank U جناح باز
right-wingers U جناح راستی
self depreciation U حفض جناح
right-winger U جناح راستی
right winger U جناح راستی
left-wingers U جناح چپی
left-winger U جناح چپی
left winger U جناح چپی
rightism U جناح راستی
right wing of army U جناح یمین
litotes U خفض جناح
flanking U دامنه جناح
rightist U جناح راستی
flanked U دامنه جناح
cross from a flank U عبوراز یک جناح
by the left or right flank U به جناح راست یا چپ ناو
queen side U جناح وزیر شطرنج
cross from a flank U یک جناح را دور زدن
wing U تیپ هوایی جناح
king's wing U جناح شاه شطرنج
queen's wing U جناح وزیر شطرنج
flank crossing U عبوراز جناح دشمن
flanker U بازیگر مهاجم در جناح
king side U جناح شاه شطرنج
winging U تیپ هوایی جناح
flankerback U بازیگر میانی جناح
flank crossing U دور زدن جناح دشمن
disposed flank U جناح مکشوف جوانب باز
exposed U در معرض دید جناح باز
algenib U گاما- فرس جناح الفرس
centrist wing U طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
[extreme] right-wing scene U صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
far-right extremist scene U صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
flanking U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flank U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanked U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
right U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righting U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
problem child U فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
gamma pegasi U جنب الفرس جناح الفرس
hydraulic U مربوط به اب
vespertinal U مربوط به شب
correspondent U مربوط به
pertinenet U مربوط
germane U مربوط
relevant U مربوط
coherent U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
correspondents U مربوط به
proper U مربوط
affined U مربوط
irrelevant U نا مربوط
condequent U مربوط
for U مربوط به
as for U مربوط به
coordinate U مربوط
pertaining U مربوط به
caprine U مربوط به بز
lineal U مربوط به خط
related U مربوط
curatorial U مربوط به
apposite U مربوط
pertinent U مربوط
pertinent U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
technologically U مربوط به فناوری
shipboard U مربوط به ناو
sensorimotor U مربوط به حس حرکت
vehicular U مربوط به خودرو
surgical U مربوط به جراحی
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
centenarian U مربوط به قرن
aeronautical U مربوط به فضانوردی
geriatric U مربوط به پیری
marital U مربوط به زناشویی
anal U مربوط به مقعد
quadrantal U مربوط به تراز
substantival U مربوط به اسم
military U مربوط به نظام
valedictory U مربوط به خداحافظی
pyric U مربوط به سوختن
attached U مربوط متعلق
pyrotechnic U مربوط به فن اتشبازی
municipal U مربوط به شهرداری
speculative U مربوط به اندیشه
familial U مربوط به خانواده
acrobatic U مربوط به بندبازی
technological U مربوط به فناوری
sartorial U مربوط به خیاطی
centenarians U مربوط به قرن
matrimonial U مربوط به ازدواج
communists U مربوط به کمونیسم
parental U مربوط به والدین
astrological U مربوط به نجوم
affiliates U مربوط ساختن
procephalic U مربوط به جلو سر
meteorological U مربوط به هواسنجی
professorate U مربوط به استادی
affiliated U مربوط ساختن
congressional U مربوط به کنگره
thematic U مربوط بموضوع
affiliate U مربوط ساختن
prospective U مربوط به اینده
affiliating U مربوط ساختن
fractional U مربوط به بخشها
nuclear U مربوط به اتمی
ceremonials U مربوط به جشن
ceremonial U مربوط به جشن
existential U مربوط به هستی
budgetary U مربوط به بودجه
electrically U مربوط به الکتریسیته
aesthetically U مربوط به علم
aesthetic U مربوط به علم
retired U مربوط به بازنشستگی
feminine U مربوط به جنس زن
futuristic U مربوط به اینده
my U مربوط بمن
climatic U مربوط به اب وهوا
communist U مربوط به کمونیسم
operatic U مربوط به اپرا
metabolical U مربوط به متابولیزم
irrelative U نا مربوط مطلق
chromatic U مربوط به رنگها
chromic U مربوط به کرومیوم
churchly U مربوط به کلیسا
insurrectional U مربوط به شورش
inspectional U مربوط به بازرسی
collegial U مربوط به دانشکده
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
computational U مربوط به یک محاسبه
janitorial U مربوط به فراشی
cerebellar U مربوط به مخچه
capitular U مربوط بفصل
bardic U مربوط به رامشگری
basal U مربوط به ته یابنیان
bear on U مربوط بودن
larcenous U مربوط به دزدی
britannic U مربوط به بریتانیا
brumal U مربوط به زمستان
c U مربوط به کامپیوتر
calligraphic U مربوط به خطاطی
caloric U مربوط به کالری
immunologic U مربوط به مصونیت
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
corresponsive U مربوط بیکدیگر
glyptic U مربوط به حکاکی
glossal U مربوط به زبان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com