English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biogeographic U مربوط به جغرافیای حیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
biogeography U جغرافیای حیاتی
biochemical U مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
combat essential U اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
critical facility U تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
vitalist U خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalistic U خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
plant geography U جغرافیای گیاهی
phytochorology U جغرافیای گیاهی
geographical botany U جغرافیای گیاهی
biogeography U جغرافیای زیستی
geobotany U جغرافیای گیاهی
zoogeography U جغرافیای جانوری
zoogeography U جغرافیای حیوانی
phytogeography U جغرافیای گیاهی
phytogeopraphy U جغرافیای گیاهی
economic geography U جغرافیای اقتصادی
physiography U جغرافیای طبیعی
physiographer U ویژه گر جغرافیای طبیعی
zoogeographical U وابسته به جغرافیای حیوانی
zoogeographic U وابسته به جغرافیای حیوانی
zoogeographer U کارشناس جغرافیای حیوانی
geopolitical U وابسته به جغرافیای سیاسی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
indispensable <adj.> U حیاتی
inalienable <adj.> U حیاتی
absolute <adj.> U حیاتی
vital <adj.> U حیاتی
essential U حیاتی
triphibian U سه حیاتی
inevitable <adj.> U حیاتی
triphibious U سه حیاتی
essentials U حیاتی
unalienable <adj.> U حیاتی
unalterable <adj.> U حیاتی
substantive [essential] <adj.> U حیاتی
major <adj.> U حیاتی
essential <adj.> U حیاتی
of vital importance U حیاتی
vital U حیاتی
quintessential <adj.> U حیاتی
biotic U حیاتی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
stamina U نیروی حیاتی
urgent priority U تقدم حیاتی
vitalism U حیاتی نگری
essential supply U اماد حیاتی
vital necessity U ضرورت حیاتی
oeuvre U کار حیاتی
vital ground U زمین حیاتی
vital interest U مصلحت حیاتی
critical U حیاتی بحرانی
biocatalyst U کاتالیزورهای حیاتی
vital capacity U گنجایش حیاتی
vital index U شاخص حیاتی
vital capacity U فرفیت حیاتی
vitality U نیروی حیاتی
lebensraum U فضای حیاتی
elanvital U نشاط حیاتی
vital force U نیروی حیاتی
critical intelligence U اطلاعات حیاتی
homeostasis U تعادل حیاتی
vital statistics U امارهای حیاتی
life zone U منطقه حیاتی
vital statistics U امار حیاتی
lifeblood U خون حیاتی
lifeblood U نیروی حیاتی
vital area U منطقه حیاتی
elanvital U نیروی حیاتی
vivacity U نشاط نیروی حیاتی
emergency U غیر منتظره حیاتی
critical materials U اقلام حیاتی و مهم
keyitem U اقلام ضروری و حیاتی
vitality U قدرت یا خاصیت حیاتی
vitals U اعضای حیاتی و موثربدن
emergencies U غیر منتظره حیاتی
mission essential U حیاتی از نظر انجام ماموریت
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
urgency of need U حیاتی بودن احتیاج به اماد
vital area U منطقه حیاتی پدافند هوایی
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
diastase U دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
essential item list U فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
life cycle U مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
anticatalyst U مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
mastered U نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters U نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
estrogen U ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
plastogene U اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
master U نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
privilege U ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
vital statistics U امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemists U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemist U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
critical item U اقلام حیاتی اقلام مهم
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
pertinent U مربوط به
pertinent U مربوط
coordinate U مربوط
related U مربوط
pertaining U مربوط به
pertinenet U مربوط
condequent U مربوط
as for U مربوط به
coherent U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
curatorial U مربوط به
affined U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
germane U مربوط
irrelevant U نا مربوط
proper U مربوط
lineal U مربوط به خط
caprine U مربوط به بز
correspondent U مربوط به
correspondents U مربوط به
hydraulic U مربوط به اب
for U مربوط به
apposite U مربوط
relevant U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
feminine U مربوط به جنس زن
acrobatic U مربوط به بندبازی
communists U مربوط به کمونیسم
aeronautical U مربوط به فضانوردی
domiciliary U مربوط به خانه
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
communist U مربوط به کمونیسم
operatic U مربوط به اپرا
anal U مربوط به مقعد
expiratory U مربوط به زفیر
glossal U مربوط به زبان
haemic U مربوط بخون
goidelic U مربوط بسلت
climatic U مربوط به اب وهوا
futuristic U مربوط به اینده
glyptic U مربوط به حکاکی
vehicular U مربوط به خودرو
faunae U مربوط به جانوران
technological U مربوط به فناوری
retired U مربوط به بازنشستگی
gallinaceous U مربوط بماکیان
affiliates U مربوط ساختن
affiliate U مربوط ساختن
affiliated U مربوط ساختن
fistulous U مربوط به ناسور
affiliating U مربوط ساختن
geriatric U مربوط به پیری
electrically U مربوط به الکتریسیته
speculative U مربوط به اندیشه
filiate U مربوط ساختن
parental U مربوط به والدین
prospective U مربوط به اینده
genethliac U مربوط به طالع
budgetary U مربوط به بودجه
centenarians U مربوط به قرن
garlicky U مربوط به سیر
centenarian U مربوط به قرن
technologically U مربوط به فناوری
Americans U مربوط بامریکا
concern U مربوط بودن به
concerns U مربوط بودن به
dependent U مربوط محتاج
outbound U مربوط به خارج
racing U مربوط بمسابقه
atomistic U مربوط به اتم
astro U مربوط به نجوم
fossil U مربوط بادوارگذشته
bardic U مربوط به رامشگری
basal U مربوط به ته یابنیان
fractional U مربوط به بخشهایی
circumstantial U مربوط به موقعیت
facial U مربوط به صورت
baronial U مربوط به بارون
ovarian U مربوط به تخمدان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com