Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
laudative
U
مربوط به تحسین وتمجید
laudatory
U
مربوط به تحسین وتمجید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self applause
U
تعریف وتمجید از خود خودستایی
hymns
U
سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
hymn
U
سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
applause
U
تحسین
acclaim
U
تحسین
acclamation
U
تحسین
acclaiming
U
تحسین
praising
U
تحسین
praises
U
تحسین
acclaims
U
تحسین
praised
U
تحسین
praise
U
تحسین
acclaimed
U
تحسین
universal applause
U
تحسین
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
applausive
U
تحسین امیز
applaud
U
تحسین کردن
applaudingly
U
از روی تحسین
applauded
U
تحسین کردن
applauding
U
تحسین کردن
applauds
U
تحسین کردن
applaudable
U
قابل تحسین
taken
U
مورد تحسین
approbative
U
تحسین امیز
applauder
U
تحسین کننده
approbativeness
U
حس جلب تحسین
to take off one's hat to
U
تحسین کردن
ovations
U
تحسین حضار
ovation
U
تحسین حضار
praises
U
تحسین پرستش
praised
U
تحسین پرستش
praise
U
تحسین پرستش
appreciably
U
قابل تحسین
appreciable
U
قابل تحسین
admiration
U
پسند تحسین
acclamation
U
تحسین و شادی
approvable
U
شایان تحسین
approbatory
U
تحسین امیز
admirable
<adj.>
U
قابل تحسین
take off one's hat to
U
تحسین کردن
admire
U
تحسین کردن
prodigious
<adj.>
U
قابل تحسین
astonishing
<adj.>
U
قابل تحسین
amazing
<adj.>
U
قابل تحسین
astounding
<adj.>
U
قابل تحسین
stupendous
<adj.>
U
قابل تحسین
marvelous
[American]
<adj.>
U
قابل تحسین
marvellous
[British]
<adj.>
U
قابل تحسین
startling
<adj.>
U
قابل تحسین
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
U
قابل تحسین
wonderful
<adj.>
U
قابل تحسین
wondrous
<adj.>
U
قابل تحسین
acclamable
U
قابل تحسین
acclamatory
U
تحسین امیز
admiringly
U
از روی تحسین
admires
U
تحسین کردن
praising
U
تحسین پرستش
admired
U
تحسین کردن
compelling
<adj.>
U
تحسین برانگیز
admirer
U
تحسین کننده
admirers
U
تحسین کننده
acclamatory
U
مبنی برهلهله و تحسین
ilolater
U
ستایشگر تحسین کننده
acclamation
U
آفرین
[تشویق]
[تحسین]
self admiration
U
تحسین خود خودپسندی
acclamatory shaus
U
فریادهای تحسین امیز
overpraise
U
بیش از حد تشویق و تحسین کردن
to be filled with a
U
تحسین کردن درشگفت شدن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
to meet any one's a
U
مورد تحسین کسی واقع شدن
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
approval by acclamation
U
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
coherent
U
مربوط
curatorial
U
مربوط به
irrelevant
U
نا مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
caprine
U
مربوط به بز
for
U
مربوط به
cretaceous
U
مربوط به گچ
pertinenet
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
condequent
U
مربوط
correspondents
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
related
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
vespertinal
U
مربوط به شب
affined
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
relevant
U
مربوط
as for
U
مربوط به
pertinent
U
مربوط به
apposite
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
proper
U
مربوط
germane
U
مربوط
technologically
U
مربوط به فناوری
climatic
U
مربوط به اب وهوا
dictoral
U
مربوط به دکتری
futuristic
U
مربوط به اینده
glossal
U
مربوط به زبان
technological
U
مربوط به فناوری
vehicular
U
مربوط به خودرو
speculative
U
مربوط به اندیشه
glyptic
U
مربوط به حکاکی
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
hydropic
U
مربوط به استسقاء
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
hominoid
U
مربوط به بشر
hawaiian
U
مربوط به هاوایی
haemic
U
مربوط بخون
geriatric
U
مربوط به پیری
goidelic
U
مربوط بسلت
genethliac
U
مربوط به طالع
garlicky
U
مربوط به سیر
fistulous
U
مربوط به ناسور
filiate
U
مربوط ساختن
faunae
U
مربوط به جانوران
budgetary
U
مربوط به بودجه
horsy
U
مربوط به اسب
retired
U
مربوط به بازنشستگی
affiliating
U
مربوط ساختن
affiliates
U
مربوط ساختن
affiliated
U
مربوط ساختن
expiratory
U
مربوط به زفیر
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
prospective
U
مربوط به اینده
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
divisional
U
مربوط به تقسیم
hypophyseal
U
مربوط به هیپوفیز
domiciliary
U
مربوط به خانه
anal
U
مربوط به مقعد
communist
U
مربوط به کمونیسم
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
communists
U
مربوط به کمونیسم
parental
U
مربوط به والدین
existential
U
مربوط به هستی
affiliate
U
مربوط ساختن
atomistic
U
مربوط به اتم
circumstantial
U
مربوط به موقعیت
baronial
U
مربوط به بارون
ovarian
U
مربوط به تخمدان
nautical
U
مربوط به کشتیرانی
nasal
U
مربوط به بینی
fractional
U
مربوط به بخشها
fractional
U
مربوط به بخشهایی
anglian
U
مربوط به نژاد
Americans
U
مربوط بامریکا
American
U
مربوط بامریکا
astro
U
مربوط به نجوم
as to
U
عطف به مربوط به
military
U
مربوط به نظام
arteriovenous
U
مربوط به رگها
archival
U
مربوط به بایگانی
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
arbitral
U
مربوط به حکمیت
textual
U
مربوط به متن یا نص
anent
U
در مشارکت با مربوط به
analitical
U
مربوط به تجزیه
ammino
U
مربوط به امونیاک
racing
U
مربوط بمسابقه
aguish
U
مربوط به تب و لرز
agrologic
U
مربوط بخاکشناسی
fossil
U
مربوط بادوارگذشته
fossils
U
مربوط بادوارگذشته
adulterous
U
مربوط به زنا
achaian
U
مربوط به اخائیه
acetarious
U
مربوط به سالاد
outbound
U
مربوط به خارج
dependent
U
مربوط محتاج
ameboid
U
مربوط به امیب
amebic
U
مربوط به امیب
ameban
U
مربوط به امیب
ameba
U
مربوط به امیب
amazonian
U
مربوط به امازونها
aluminous
U
مربوط به الومینیوم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com