English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermionic U مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
microphotograph U عکس ذره بینی ازاجسام خیلی ریز
electronic current U جریان الکترونها
electron vibrations U نوسان الکترونها
electron velocity U سرعت الکترونها
electron vibrations U ارتعاش الکترونها
electronic emission U انتشار الکترونها
electron theory U نظریه الکترونها
electron physics U فیزیک الکترونها
electron impact U تصادم الکترونها
electron impact U برخورد الکترونها
electron discharge U تخلیه الکترونها
electron density U چگالی الکترونها
electron current U سیلان الکترونها
electron current U جریان الکترونها
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
ammeter U دستگاه اندازه گیری شدت جریان الکترونها
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
fulgency U تابش
glinting U تابش
glints U تابش
radioactivity U تابش
glinted U تابش
radiation U تابش
glint U تابش
irradiation U تابش
effulgence U تابش
total radiation U تابش کل
lustre U تابش
erythema U تابش
eradiation U تابش
isodose U هم تابش
glitter U تابش
glow U تابش
phosphorogenic U تابش زا
glowed U تابش
brilliance U تابش
glows U تابش
shines U تابش
shine U تابش
coruscation U تابش
glitters U تابش
effulge U تابش
emission U تابش
emissions U تابش
radiational U تابش
glittered U تابش
radiation of heat U تابش
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
radiation constants U ثابتهای تابش
plane of incidence U صفحه تابش
sheen U تابش برق
radiation density U تراکم تابش
heat radiation U تابش گرما
soaking U تابش متعادل
black light U تابش فرابنفش
radiant intensity U شدت تابش
polarized radiation U تابش قطبیده
irradiate U تابش دادن
irradiating U تابش دادن
irradiates U تابش دادن
radiation efficiency U راندمان تابش
irradiancy U درخشندگی تابش
flash U تابش انی
radiation laws U قوانین تابش
background radiation U تابش زمینه
fluorescence U تابش ماهتابی
lustreer U تابش فروزندگی
radiation loss U گمگشتگی تابش
radiation pattern U الگوی تابش
irradiance U درخشندگی تابش
flashed U تابش انی
flashes U تابش انی
incidence angle U زاویه تابش
incidence plane U صفحه تابش
radiation field U میدان تابش
radiation hazard U گزند تابش
radiation intensity U شدت تابش
solarization U تابش افتاب
soft radiation U تابش نرم
irradiated U تابش دادن
radiometer U تابش سنج
cosmic radiation U تابش کیهانی
exciting radiation U تابش برانگیزاننده
primary cosmic rays U تابش کیهانی
emissivity U تابش نسبی
ultraviolet radiation U تابش فرابنفش
annihilation radiation U تابش نابودی
angle of reflection U زاویه تابش
spectrum U گستره تابش
visible radiation U تابش مرئی
cosmic rays U تابش کیهانی
electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی
anneal U پخت تابش
angle of incidence U زاویه تابش
wave radiation U تابش موج
shine U فروغ تابش
shines U فروغ تابش
thermal radiation U تابش حرارتی
thermal emission U تابش حرارتی
candescent U تابش یاگرما
bolometri U تابش سنجی
energy radiation U تابش انرژی
irradiation U تابش دهی
sunshine U تابش افتاب
polarized electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی قطبیده
hard radiation U تابش یا پرتو سخت
bolometric magnitude U قدر تابش سنجی
blackbody radiation U تابش جسم سیاه
flame U مشتعل شدن تابش
radiation of heat U انتقال گرمابوسیله تابش
planck's radiation law U قانون تابش پلانک
glow U التهاب تابش گداختگی
flames U مشتعل شدن تابش
ionizing radiation U تابش یونیزه کننده
ionizing radiation U تابش یون ساز
opalescence U تابش قوس و قزحی
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
net radiation factor U ضریب تابش خالص
near ultraviolet radiation U تابش فرابنفش نزدیک
kirchhoff radiation law U قانون تابش کیرشهف
glows U التهاب تابش گداختگی
glowed U التهاب تابش گداختگی
photon U تنها یک الکترون تابش شود
radioactive U پرتو افشان تابش دار
glared U تابش خیره کننده تشعشع
accidentalism U اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
glare U تابش خیره کننده تشعشع
glares U تابش خیره کننده تشعشع
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
sunlight U تابش افتاب انعکاس نور خورشید
roentgen U واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
radiation cooling U سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
roentgenography U عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
footcandle U واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
delayed neutrons U نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
photoemissive U مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] U لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
luminescence U پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
airglow U روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude U لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
laser U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
condequent U مربوط
pertinent U مربوط
for U مربوط به
pertinenet U مربوط
pertinent U مربوط به
related U مربوط
irrelevant U نا مربوط
eight bit system U مربوط به یک
proper U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
pertaining U مربوط به
germane U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
apposite U مربوط
coordinate U مربوط
caprine U مربوط به بز
lineal U مربوط به خط
curatorial U مربوط به
coherent U مربوط
correspondent U مربوط به
relevant U مربوط
correspondents U مربوط به
affined U مربوط
as for U مربوط به
vespertinal U مربوط به شب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com