Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
residential
U
مربوط به اقامت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embassies
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassy
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
commorant
U
اقامت
inhabitance
U
اقامت
residing
U
اقامت
inhabitancy
U
اقامت
staying
U
اقامت
tarriance
U
اقامت
inhabitation
U
اقامت
residences
U
محل اقامت
permission to reside
U
جواز اقامت
permission to stay
U
جواز اقامت
permit of residence
U
جواز اقامت
permission to reside
U
پروانه اقامت
dwell
U
اقامت گزیدن
dwelled
U
اقامت گزیدن
reside
U
اقامت داشتن
seat
U
محل اقامت
seated
U
محل اقامت
seats
U
محل اقامت
resided
U
اقامت داشتن
dwells
U
اقامت گزیدن
resides
U
اقامت داشتن
residence
U
محل اقامت
remained
U
اقامت کردن
sojourns
U
اقامت موقتی
permission to stay
U
پروانه اقامت
domicile
U
محل اقامت
domiciles
U
محل اقامت
homes
U
اقامت گاه
home
U
اقامت گاه
sojoiurn
U
اقامت موقتی
domicil
U
محل اقامت
residence permit
U
جواز اقامت
residence permit
U
پروانه اقامت
remain
U
اقامت کردن
domiciliate
U
محل اقامت
permit of residence
U
پروانه اقامت
residency
U
محل اقامت
sojourn
U
اقامت موقتی
passport of residence
U
گذرنامه اقامت
abode
U
رحل اقامت افکندن
service at domicile
U
ابلاغ در محل اقامت
abodes
U
رحل اقامت افکندن
sojoiurn
U
موقتا اقامت کردن
franchise du quartier
U
مصونیت محل اقامت
sojourn
U
موقتا" اقامت کردن
sojourns
U
موقتا" اقامت کردن
permanent residence permit
U
جواز اقامت دائمی
student residence permit
U
جواز اقامت دانشجوئی
indefinite leave to remain
[British E]
U
جواز اقامت دائمی
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
residential
U
وابسته به اقامت قابل سکنی
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
nonresidency
U
عدم اقامت غیر مقیم
nonresidence
U
عدم اقامت غیر مقیم
interne
U
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
residentship
U
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
deanery
U
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
squatters
U
اقامت گزین درزمین غیر معمور
deaneries
U
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
squatter
U
اقامت گزین درزمین غیر معمور
franchisede i'hotel
U
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
vicarages
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
vicarage
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
outstay
U
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
university extension
U
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
condequent
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
pertinenet
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
curatorial
U
مربوط به
affined
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
correspondents
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
coherent
U
مربوط
apposite
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
proper
U
مربوط
relevant
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
vespertinal
U
مربوط به شب
as for
U
مربوط به
for
U
مربوط به
cretaceous
U
مربوط به گچ
pertinent
U
مربوط به
germane
U
مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
related
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
hawaiian
U
مربوط به هاوایی
existential
U
مربوط به هستی
operatic
U
مربوط به اپرا
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
horsy
U
مربوط به اسب
communist
U
مربوط به کمونیسم
glossal
U
مربوط به زبان
hydropic
U
مربوط به استسقاء
domiciliary
U
مربوط به خانه
technologically
U
مربوط به فناوری
climatic
U
مربوط به اب وهوا
vehicular
U
مربوط به خودرو
technological
U
مربوط به فناوری
glyptic
U
مربوط به حکاکی
goidelic
U
مربوط بسلت
haemic
U
مربوط بخون
communists
U
مربوط به کمونیسم
speculative
U
مربوط به اندیشه
parental
U
مربوط به والدین
expiratory
U
مربوط به زفیر
budgetary
U
مربوط به بودجه
fistulous
U
مربوط به ناسور
retired
U
مربوط به بازنشستگی
affiliating
U
مربوط ساختن
affiliate
U
مربوط ساختن
affiliates
U
مربوط ساختن
faunae
U
مربوط به جانوران
affiliated
U
مربوط ساختن
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
hominoid
U
مربوط به بشر
prospective
U
مربوط به اینده
genethliac
U
مربوط به طالع
futuristic
U
مربوط به اینده
garlicky
U
مربوط به سیر
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
anal
U
مربوط به مقعد
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
filiate
U
مربوط ساختن
divisional
U
مربوط به تقسیم
military
U
مربوط به نظام
nautical
U
مربوط به کشتیرانی
nasal
U
مربوط به بینی
arithmeticlal
U
مربوط به حساب
archival
U
مربوط به بایگانی
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
arbitral
U
مربوط به حکمیت
fractional
U
مربوط به بخشها
fractional
U
مربوط به بخشهایی
arteriovenous
U
مربوط به رگها
ovarian
U
مربوط به تخمدان
baronial
U
مربوط به بارون
commercial
U
مربوط به تجارت
textual
U
مربوط به متن یا نص
atomistic
U
مربوط به اتم
American
U
مربوط بامریکا
Americans
U
مربوط بامریکا
astro
U
مربوط به نجوم
circumstantial
U
مربوط به موقعیت
as to
U
عطف به مربوط به
anglian
U
مربوط به نژاد
anent
U
در مشارکت با مربوط به
analitical
U
مربوط به تجزیه
fossil
U
مربوط بادوارگذشته
fossils
U
مربوط بادوارگذشته
aluminous
U
مربوط به الومینیوم
aguish
U
مربوط به تب و لرز
agrologic
U
مربوط بخاکشناسی
adulterous
U
مربوط به زنا
acetarious
U
مربوط به سالاد
achaean
U
مربوط به اخائیه
amazonian
U
مربوط به امازونها
ameba
U
مربوط به امیب
racing
U
مربوط بمسابقه
ammino
U
مربوط به امونیاک
ameboid
U
مربوط به امیب
amebic
U
مربوط به امیب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com