English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
genie U مربوط به اندامهای تناسلی
genies U مربوط به اندامهای تناسلی
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
rough coating U اجمالا درست شده ناقص
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
racked with pain U نسق کردن اندامهای
touse U اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
demonish U ناقص کردن
garble U تحریف یا ناقص کردن
mutilate U ناقص یا فلج کردن
mutilates U ناقص یا فلج کردن
mutilating U ناقص یا فلج کردن
locomotiveorgans U اندامهای محرک
genitalia U اندامهای تناسلی
double organs U اندامهای جفتی
genitals U اندامهای تناسلی
urinary orangs U اندامهای پیشاب
organs of speech U اندامهای گفتار
truncating U شاخه زدن ناقص کردن
truncate U شاخه زدن ناقص کردن
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
truncated U شاخه زدن ناقص کردن
truncates U شاخه زدن ناقص کردن
paraplegia U فلج اندامهای تحتانی
acromegaly U درشتی اندامهای انتهایی
acrocyanosis U کبودی اندامهای انتهایی
acroan U بی حسی اندامهای انتهایی
acromegalia U درشتی اندامهای انتهایی
huddling U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
mayhem U چلاق کردن ناقص العضو کردن
distortionist U بازیگری که اندامهای خودرامیتواند کج کند
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
marring U ناقص کردن بی اندام کردن
mutilates U ناقص کردن فلج کردن
mar U ناقص کردن بی اندام کردن
mutilate U ناقص کردن فلج کردن
marred U ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating U ناقص کردن فلج کردن
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
clean U درست کردن
concocting U درست کردن
fettle U درست کردن
trimmest U درست کردن
concoct U درست کردن
trim U درست کردن
cleanest U درست کردن
concocts U درست کردن
trims U درست کردن
set right U درست کردن
manufacture U درست کردن
weaves U درست کردن
weave U درست کردن
concocted U درست کردن
manufactures U درست کردن
manufactured U درست کردن
cleans U درست کردن
build U درست کردن
buildings U درست کردن
builds U درست کردن
gulleys U درست کردن
gullies U درست کردن
gully U درست کردن
fashions U درست کردن
fashioning U درست کردن
fashioned U درست کردن
fashion U درست کردن
make U درست کردن
makes U درست کردن
fix up U درست کردن
shapes U درست کردن
shape U درست کردن
make up U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
fabricating U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricate U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
redd U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to set U درست کردن
to put to rights U درست کردن
to set in order U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
set in order U درست کردن
correcting U درست کردن
indite U درست کردن
to get up U درست کردن
cleaned U درست کردن
to fix up U درست کردن
correct U درست کردن
to erect into U درست کردن از
adapt U درست کردن
corrects U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
railroads U پاپوش درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
scrambling U املت درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
hedged U خاربست درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
scrambled U املت درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
re form U دوباره درست کردن
to toss up U زود درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
scramble U املت درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
exacts U تحمیل کردن بر درست
scrambles U املت درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
exact U تحمیل کردن بر درست
roughcast U اجمالا درست کردن
dress U درست کردن لباس
stage craft U فن درست کردن نمایش
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
dresses U درست کردن لباس
manipulate U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
team U دسته درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
pond U حوض درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
teams U دسته درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
ponds U حوض درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com