English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intercommunicate U مراوده داخلی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interacted U فعل وانفعال داخلی داشتن
interact U فعل وانفعال داخلی داشتن
interacting U فعل وانفعال داخلی داشتن
interacts U فعل وانفعال داخلی داشتن
intercommunion U مراوده
intercourse U مراوده معامله
intercommunicate U دارای مراوده
dropping U انداختن قطع مراوده
drop U انداختن قطع مراوده
commercial intercourse U معامله یا مراوده بازرگانی
dropped U انداختن قطع مراوده
drops U انداختن قطع مراوده
communication U مراوده وسایل ارتباطی
communicated U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicate U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicates U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
internal medicine U طب داخلی
internal U داخلی
inside U داخلی
indoor U داخلی
insides U داخلی
in- U داخلی
ben U داخلی
esoteric U داخلی
in U داخلی
anie U داخلی
domestic U داخلی
interiors U داخلی
endogenous U داخلی
municipal U داخلی
interior U داخلی
inner U داخلی
internal door U در داخلی
innate U داخلی
territorial U داخلی
intramural U داخلی
interior span U دهانه داخلی
interior ballistics U بالیستیک داخلی
interior guard U نگهبان داخلی
internal modulation U مدولاسیون داخلی
territorial sea U دریای داخلی
internal programme U برنامه داخلی
internal pole U قطب داخلی
interior wall U دیوار داخلی
internal circuit U حلقه داخلی
internal bus U مسیر داخلی
internal brake U ترمز داخلی
internal memory U حافظه داخلی
internal boffles U تیغههای داخلی
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
internal circuit U مدار داخلی
internal armature U ارمیچر داخلی
internal angle U زاویه ی داخلی
internal modem U مدم داخلی
internal loss U تلف داخلی
intermediate structure U ساختمان داخلی
internal bus U گذرگاه داخلی
intercom U ارتباط داخلی
civil war U جنگ داخلی
internal revenue U درامد داخلی
Inland Revenue U درامد داخلی
internal force U نیروی داخلی
internal erosion U فرسایش داخلی
internal impedance U مقاومت داخلی
internal energy U انرژی داخلی
innards U قسمتهای داخلی
internal electrolysis U الکترولیز داخلی
civil wars U جنگ داخلی
intercom U مخابرات داخلی
intercoms U ارتباط داخلی
internal heating U گرمایش داخلی
internal furnace U کوره داخلی
bushes U پوسته داخلی
bush U پوسته داخلی
internal friction U اصطکاک داخلی
intercoms U مخابرات داخلی
insiders U کارمند داخلی
insider U کارمند داخلی
internal electrode U الکترود داخلی
internal efficiency U راندمان داخلی
internal current U جریان داخلی
internal crack U ترک داخلی
bulkhead U جدار داخلی
internal insulation U ایزولاسیون داخلی
internal consistency U سازگاری داخلی
internal connection U اتصال داخلی
internal conductor U سیم داخلی
internal conductance U اندوکتیویته ی داخلی
internal conductance U اندوکتانس داخلی
internal commerce U تجارت داخلی
internal combustion U احتراق داخلی
in-fighting U جنگ داخلی
internal damping U میرایی داخلی
internal storage U انباره داخلی
internal ear U گوش داخلی
indoor U درونی داخلی
internal diseconomies U زیانهای داخلی
internal impedance U امپدانس داخلی
incoming message cassette U نوارپیغام داخلی
internal discharge U تخلیه داخلی
internal development U توسعه داخلی
internal development U رشد داخلی
internal defense U دفاع داخلی
autonomy U استقلال داخلی
internal clock U ساعت داخلی
interior architecture U معماری داخلی
inside U قسمت داخلی
internal trade U تجارت داخلی
internal transactions U معاملات داخلی
by low U نظامنامه داخلی
domestic disturbances U اغتشاشات داخلی
domestic disturbances U اختلافات داخلی
domestic dualism U دوگانگی داخلی
domestic economy U اقتصاد داخلی
domestic emergencies U بحرانهای داخلی
domestic emergencies U موادضروری داخلی
domestic industry U صنعت داخلی
internal voltage U ولتاژ داخلی
domestic market U بازار داخلی
internal trade U بازرگانی داخلی
stability U ثبات داخلی
insides U تو اعضای داخلی
inward U داخلی باطنی
home rule U حکومت داخلی
home product U محصولات داخلی
home market U بازار داخلی
inside U تو اعضای داخلی
home made U ساخت داخلی
home currency U پول داخلی
inner loop U حلقه داخلی
home consumption U مصرف داخلی
insides U قسمت داخلی
municipal law U حقوق داخلی
municipal court U دادگاه داخلی
interion architecture U معماری داخلی
internal power U مصرف داخلی
civil disturbances U اغتشاشات داخلی
endosmosis U حلول داخلی
endoparasite U انگل داخلی
interphone U مخابرات داخلی
endogenous variable U متغیر داخلی
marketing audit U کنترل داخلی
intrados U قوس داخلی
domestic trade U بازرگانی داخلی
ductless gland U غددمترشح داخلی
local subscriber U مشترک داخلی
local currency U پول داخلی
interlan angle U زاویه داخلی
internal structure U سازه داخلی
domestic products U محصولات داخلی
domestic tariff U تعرفه داخلی
internal window sill U کف پنجره داخلی
internality U داخلی بودن
bulkheads U جدار داخلی
inward light U نور داخلی
home trade U تجارت داخلی
inner liner U روکش داخلی
internal security U تامین داخلی
internal security U امنیت داخلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com