Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personal salute
U
تیر سلام برای افراد
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute.
U
بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
characterization
U
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
alto-rilievo
U
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
embossing
U
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model
U
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
saluting
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting battery
U
توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
salutes
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
bas relif
U
حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment
U
نقوش برجسته برجسته کاری
saliency
U
نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent
U
برجسته فوق العاده برجسته
salience
U
نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope
U
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph
U
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
repousse
U
برجسته نمایاحکاکی برجسته
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
ceremonies
U
مراسم
ceremony
U
مراسم
rituals
U
مراسم
ceremony
U
مراسم نظامی
funerals
U
مراسم دفن
ceremonies
U
مراسم نظامی
funeral
U
مراسم دفن
morning parade
U
مراسم صبحگاه
pageants
U
مراسم مجلل
burial service
U
مراسم دفن
pageant
U
مراسم مجلل
goblet
U
جام
[در مراسم]
chalice
U
جام
[در مراسم]
exequies
U
مراسم تدفین
chalice
U
گیلاس شراب
[در مراسم]
funerals
U
مراسم تشییع جنازه
goblet
U
گیلاس شراب
[در مراسم]
general muster
U
مراسم اجتماعی عمومی
funeral
U
مراسم تشییع جنازه
calebrate
U
بجا اوردن مراسم
massing
U
مراسم عشاء ربانی
masses
U
مراسم عشاء ربانی
mass
U
مراسم عشاء ربانی
sacramental
U
وابسته به مراسم مذهبی
karma
U
سرنوشت مراسم دینی
Commemoration services were held .
U
مراسم یاد بودانجام شد
rite
U
مراسم تشریفات مذهبی
side honors
U
مراسم ادای احترام در میزپاس
To perform the marriage ceremony.
U
مراسم عقد راجاری کردن
solemnity
U
ایین تشریفات مراسم سنگین
swear in
U
با مراسم تحلیف وارد کردن
betroth
U
مراسم نامزدی بعمل اوردن
christening
U
مراسم تعمید ونامگذاری بچه
funerary
U
وابسته به مراسم تشییع جنازه
check in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
guard mount
U
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
last rites
U
مراسم دفن و کفن و دعای ختم
events to mark the Day of German Unity
U
مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
check-ins
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
communicant
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
Langhing is improper at a funeral.
U
خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
taperer
U
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
sacramentalism
U
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
accolade
U
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolades
U
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites
U
مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
burial
U
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials
U
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
blessed sacrament
U
مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
salute
U
سلام
salaamed
U
سلام
salaaming
U
سلام
salutations
U
سلام
hullo
U
سلام
salaam
U
سلام
saluting
U
سلام
salutes
U
سلام
saluted
U
سلام
kind regards
U
سلام
salutation
U
سلام
all hail
U
سلام
allhail
U
سلام
good afternoon
U
سلام
howdy
U
سلام !
salaams
U
سلام
greets
U
: سلام
regarded
U
سلام
ave
U
سلام
greeting
U
سلام
regards
U
سلام
greet
U
: سلام
greeted
U
: سلام
regard
U
سلام
hello
U
سلام
greetings
U
سلام
hailed
U
: سلام درود
hail
U
سلام کردن
hailed
U
سلام کردن
greetings
U
سلام کننده
hail
U
: سلام درود
to give the time of day
U
سلام کردن
salaaming
U
سلام کردن
salute
U
سلام دادن
to take the salute
U
سلام گرفتن
hailing
U
سلام کردن
greeting
U
سلام کننده
hails
U
سلام کردن
saluting gun
U
توپ سلام
color salute
U
سلام به پرچم
hailing
U
: سلام درود
hails
U
: سلام درود
take the salute
U
سلام گرفتن
gun salute
U
تیر سلام
styes
U
سنده سلام
nodding acquaintance
U
سلام علیک
sties
U
سنده سلام
sty
U
سنده سلام
minute gun
U
توپ سلام
saluting
U
سلام دادن
admirals' march
U
سلام تیمساری
full dress
U
لباس سلام
salutes
U
سلام دادن
stye
U
سنده سلام
blank catridge
U
گلوله سلام
half cap
U
نیم سلام
salaams
U
سلام کردن
salaamed
U
سلام کردن
salaam
U
سلام کردن
saluted
U
سلام دادن
hullos
U
سلام کردن
hellos
U
سلام کردن
hello
U
سلام کردن
hallos
U
سلام کردن
bar mitzvahs
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bar mitzvah
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
saluter
U
سلام دهنده یاکننده
peace be with you
U
سلام برشما باد
Remember me to him.
سلام من را به او برسان.
[مرد]
fire salute
U
توپ سلام انداختن
to fire salute
U
توپ سلام انداختن
Give him my regards.
U
سلام من را به او برسان.
[مرد]
give my r. s to him
U
سلام مرابه او برسانید
hail
U
سلام برشما باد
to return a greeting
U
جواب سلام دادن
curtsying
U
سلام یاتواضع کردن
Please give him my (best) regards.
U
سلام مرا به اوبرسانید
curtsies
U
سلام یاتواضع کردن
hails
U
سلام برشما باد
They greeted each other.
U
با هم سلام وتعارف کردند
curtseying
U
سلام یاتواضع کردن
curtsey
U
سلام یاتواضع کردن
curtsy
U
سلام یاتواضع کردن
hailed
U
سلام برشما باد
to make a curtsy
U
سلام زنانه کردن
curtsied
U
سلام یاتواضع کردن
to salute an officer
U
افسری را سلام دادن
hailing
U
سلام برشما باد
evening gun
U
توپ سلام شامگاه
troop
U
افراد
personnel
U
افراد
trooping
U
افراد
trooped
U
افراد
enlisted personnel
U
افراد
men
U
افراد
enlistedman
U
افراد
funeral home
U
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
To take the salute.
U
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
salutation
U
تعارف سلام اول نامه
he has an axe to grind
U
سلام لربی طمع نیست
To be a nodding acquaintance of someone .
U
با کسی سلام وعلیک داشتن
levee
U
سلام عام بارعام دادن
salutations
U
تعارف سلام اول نامه
To greet someone . To exchange greetings with someone.
U
با کسی سلام وتعارف کردن
present arms
U
سلام درحال پیش فنگ
half cap
U
سلام با اندک تکانی درکلاه
He didnt return (acknowledge) my greetings.
U
جواب سلام مرا نداد
Everyone sends their regards to you.
U
همگی بهت سلام رسوندن.
gratulate
U
تبریک گفتن سلام کردن
equal status persons
U
افراد همپایه
enlistee
U
افراد داوطلب
enlisted personnel
U
طبقه افراد
filler personnel
U
افراد جایگزینی
service club
U
باشگاه افراد
roll call
U
نامیدن افراد
liberty men
U
افراد مرخصی
packed out
پر و مملو از افراد
cognoscenti
U
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
category
U
طبقه افراد
top-level
U
افراد عالیرتبه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com