Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
visualization
U
مرئی ساختن سیال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prill
U
بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
lightest
U
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light
U
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted
U
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
fluidal
U
مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
visible
U
مرئی
tangible assets
U
دارائیهای مرئی
tangible assets
U
دارائی مرئی
tangible benefits
U
منافع مرئی
visible
U
مرئی اشکار
sight glass
U
شیشه مرئی
visible light
U
نور مرئی
contour
U
محیط مرئی
spectral characteristic
U
مشخصه مرئی
visible radiation
U
تابش مرئی
visible radiation
U
طیف مرئی
visible rising
U
طلوع مرئی
visible setting
U
غروب مرئی
visible spectrum
U
طیف مرئی
visibles
U
کالاهای مرئی
visible horizon
U
افق مرئی
visible balance
U
تراز مرئی
visibles
U
اقلام مرئی تجارت
selenocentric
U
مرئی از مرکز ماه
spectral sensitivity characteristic
U
مشخصه حساسیت مرئی
invisible
U
ناپدید غیر مرئی
on screen formating
U
قالب بندی مرئی
videoed
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videos
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
formwork exposed
U
قالب بندی سطوح مرئی
video
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
transport stream
U
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
fluid
U
سیال
fluids
U
سیال
unthickened
U
سیال
fulidal
U
سیال
intransit strenth
U
پرسنل سیال
mobiles
U
روان سیال
intransit stock
U
اماد سیال
influent
U
سیال ورودی
fluids
U
جسم سیال
fluid resistance
U
مقاومت سیال
working fluid
U
سیال عامل
mobile
U
سیال تغییرپذیر
perfect fluid
U
سیال کامل
mobile
U
روان سیال
mobiles
U
سیال تغییرپذیر
floating reserve
U
احتیاط سیال
ideal fluid
U
سیال ایده ال
working fluid
U
سیال متحرک
electric fluid
U
سیال برقی
superfluid
U
ابر سیال
fluid capital
U
سرمایه سیال
effluents
U
سیال خروجی
real fluid
U
سیال واقعی
fluid centre
U
مرکز سیال
fluid
U
جسم سیال
fluid intelligence
U
هوش سیال
floating
U
سیال مواج
effluent
U
سیال خروجی
photovoltaic cell
U
مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
maintenance float
U
شارژ انبار سیال
bleeds
U
فرار کردن یک سیال
brain storming
U
سیال سازی ذهن
bleed
U
فرار کردن یک سیال
fluidic
U
وابسته بجسم سیال
working lead fluid
U
سیال متحرک یا عامل
fluid bed vulcanization
U
وولکانش در بستر سیال
viscous stress
U
تنش برش سیال
fluid bed polymerization
U
بسپارش در بستر سیال
fluor
U
قاعدگی زنان سیال
vapor lock
U
قطع کامل جریان سیال
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
supercritical fluid chromatography
U
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
baffling
U
منحرف کننده جریان سیال
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
baffle
U
منحرف کننده جریان سیال
baffled
U
منحرف کننده جریان سیال
baffles
U
منحرف کننده جریان سیال
fluidic
U
مایع مانند جسم سیال یامایع
floatation
U
اضافی بودن سطح سیال اماد
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
circulations
U
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulation
U
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
vortex flow
U
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
s.f.c
U
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
underway
U
در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
coanda effect
U
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
vortex sheet
U
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
reynolds stress
U
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
supercritical fluid chromatography/mass
U
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
reynolds number
U
مهمترین ضریب بدون دیمانسیون در نمایش اشل جریان سیال
velocity gradiant
U
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
notches
U
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
hydraulic fluid
U
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
notch
U
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
head pessure
U
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
viscosity valve
U
شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
pitot tube
U
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
reed valve
U
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
s.f.c/m.s
U
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
cross flow
U
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
polar motion
U
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
real stagnation point
U
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
venturi
U
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
mobile warfare
U
جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fluidify
U
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
compensating port
U
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
transonic
U
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
upgraded
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
minted
U
ساختن
produced
U
ساختن
produces
U
ساختن
minting
U
ساختن
upgrading
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
mints
U
ساختن
pills
U
حب ساختن
upgrade
U
ساختن
idolizing
U
بت ساختن
idolizes
U
بت ساختن
idolized
U
بت ساختن
idolize
U
بت ساختن
indite
U
ساختن
idolising
U
بت ساختن
build
U
ساختن
idolises
U
بت ساختن
make
U
ساختن
makes
U
ساختن
mint
U
ساختن
idolised
U
بت ساختن
put up
U
ساختن
put-up
U
ساختن
buildings
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
compose
U
ساختن
create
U
ساختن
confect
U
ساختن
unifying
U
تک ساختن
unify
U
تک ساختن
unifies
U
تک ساختن
composes
U
ساختن
creates
U
ساختن
carbonize
U
کک ساختن
creating
U
ساختن
invents
U
ساختن
fashioning
U
مد ساختن
produce
U
ساختن
dree
U
ساختن با
fabricate
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
builds
U
ساختن
invent
U
ساختن
invented
U
ساختن
fashion
U
مد ساختن
fashioned
U
مد ساختن
inventing
U
ساختن
bulid
U
ساختن
to make away
U
ساختن
set up
U
ساختن
remakes
U
از نو ساختن
manufacture
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
constructs
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
upbuild
U
ساختن
to make a shift
U
ساختن
generating
U
ساختن
to go in with
U
ساختن با
to get along
U
ساختن
generated
U
ساختن
construct
U
ساختن
generate
U
ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com