English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
in chorus U دسته جمعی
in company U دسته جمعی
all together U دسته جمعی
social U دسته جمعی
ensembles U دسته جمعی
processional U دسته جمعی
en masse U دسته جمعی
communal U دسته جمعی
collective U دسته جمعی
ensemble U دسته جمعی
salvoes U فریاد دسته جمعی
procession U حرکت دسته جمعی
picnic U دسته جمعی خوردن
teamwork U کار دسته جمعی
picnic U گردش دسته جمعی
salvo U فریاد دسته جمعی
poll U اخذرای دسته جمعی
polled U اخذرای دسته جمعی
polls U اخذرای دسته جمعی
collective fire U اتش دسته جمعی
ingrow U بطور دسته جمعی
in mass U بطور دسته جمعی
gang punch U منگنه دسته جمعی
volley bombing U شلیک دسته جمعی
processions U حرکت دسته جمعی
picnics U دسته جمعی خوردن
picnics U گردش دسته جمعی
collective security U تامین دسته جمعی
picnicked U گردش دسته جمعی
power play U حمله دسته جمعی
picnicked U دسته جمعی خوردن
genocide U کشتار دسته جمعی
formicary U زندگی دسته جمعی موریانه
flutters U بال زنی دسته جمعی
flutter U بال زنی دسته جمعی
gangs U دسته جمعی عمل کردن
gang U دسته جمعی عمل کردن
formicarm U زندگی دسته جمعی موریانه
fluttering U بال زنی دسته جمعی
fluttered U بال زنی دسته جمعی
callective note U بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
parading U تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades U تظاهرات عملیات دسته جمعی
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
anthems U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
terpsichore U رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
acapella U اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
collectivism U وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
part song U آواز دسته جمعی بدون ساز
choirs U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
litany U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
antistrophe U حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
litanies U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
symbion U موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
public employees U کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
poussette U رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
collective guarantee U مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
exodus U مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
staffed U کارمندان
staff U کارمندان
personnel U کارمندان
staffs U کارمندان
new employees U کارمندان تازه
operating staff U کارمندان عملیاتی
supervisory staff U کارمندان مباشر
sit down U اعتصاب کارمندان
staffs U کارمندان کارکنان
staffed U کارمندان کارکنان
reduced employees U کارمندان کم شده
sit-down U اعتصاب کارمندان
civilian employees U کارمندان غیرنظامی
staff U کارمندان کارکنان
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
aircrew U کارمندان و خلبانان هواپیما
aircrews U کارمندان و خلبانان هواپیما
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
white collar worker U کارمندان یقه سفید
commissary U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
secretariate U منشی گری کارمندان دبیرخانه
commissaries U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
Full ( part) time employees . U کارمندان تمام (پاره ) وقت
class n allotment U کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
to reduce an establishment U کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
employer U کارفرما
taskmasters U کارفرما
taskmaster U کارفرما
mastered U کارفرما
managers U کارفرما
manager U کارفرما
employers U کارفرما
master U کارفرما
masters U کارفرما
bossing U کارفرما
principal U کارفرما
boss U کارفرما
bosses U کارفرما
bossed U کارفرما
principals U کارفرما
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
bossed U رئیس کارفرما
bosses U رئیس کارفرما
employer's liability U تعهدات کارفرما
bossing U رئیس کارفرما
boss U رئیس کارفرما
house organ U مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
The employer deducts taxes from the salary. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
lockout U تعطیل کار از طرف کارفرما
lockouts U تعطیل کار از طرف کارفرما
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
pourparlers U مذاکرات
goings-on U مذاکرات
dealings U مذاکرات
The suggestion didn't go down very well with our boss. U کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
result of the negotiations U عاقبت مذاکرات
result of the negotiations U نتیجه مذاکرات
negotiation outcome U عاقبت مذاکرات
negotiation result U عاقبت مذاکرات
failure of negotiations U شکست مذاکرات
record U صورت مذاکرات
chief negotiator U سرپرست مذاکرات
transaction U خلاصه مذاکرات
negotiation outcome U حاصل مذاکرات
minutes U خلاصه مذاکرات
result of the negotiations U حاصل مذاکرات
minute U خلاصه مذاکرات
process of negotiations U روند مذاکرات
round of negotiations U دور مذاکرات
negotiation result U نتیجه مذاکرات
negotiation round U دور مذاکرات
negotiator U سرپرست مذاکرات
negotiation outcome U نتیجه مذاکرات
leader of the negotiations U سرپرست مذاکرات
negotiation result U حاصل مذاکرات
hansard U مذاکرات رسمی
progress of negotiations U پیشرفت مذاکرات
peace negotiations U مذاکرات صلح
proceedings U شرح مذاکرات
proceedings of the parliament U مذاکرات مجلس
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
preliminary negotiations U مذاکرات مقدماتی
peace negotiation U مذاکرات صلح
cloture U کفایت مذاکرات
negotiation result U پی آمد مذاکرات
transactions U شرح مذاکرات
break down of negotiation U تفکیک مذاکرات
result of the negotiations U پی آمد مذاکرات
negotiation outcome U پی آمد مذاکرات
negotiations U معاوضه مذاکرات
negotiation U معاوضه مذاکرات
closures U رای کفایت مذاکرات
debating U مذاکرات پارلمانی منازعه
parliamentary discussions U گفتگوها یا مذاکرات مجلس
debates U مذاکرات پارلمانی منازعه
debated U مذاکرات پارلمانی منازعه
closure U رای کفایت مذاکرات
In the course of the discussions. U درطی مذاکرات ومباحثات
proceeding U پیشرفت خلاصه مذاکرات
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
debate U مذاکرات پارلمانی منازعه
opening of negotiations U افتتاح مذاکرات [معاملات]
personal service utility U کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
cloture U رای به کفایت مذاکرات دادن
The negotiations were successful ( inconclusive ) . U مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
quorum U اکثریت لازم برای مذاکرات
tamper U مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
put the question U مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
count out of the house U مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
closure U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
plural U جمعی
additives U جمعی
additive U جمعی
aggregative U جمعی
masses U جمعی
collective bargaining U جمعی
massing U جمعی
mass U جمعی
collective U جمعی
negotiation U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com