English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
receiver U مدیر تصفیه
receivers U مدیر تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
trustees U مدیر تصفیه
administrator U مدیر تصفیه
administrators U مدیر تصفیه
liquidator U مدیر تصفیه
liquidators U مدیر تصفیه
official receiver U مدیر تصفیه
official liquidator U مدیر تصفیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
Other Matches
superintendents U مدیر
moderators U مدیر
stewards U مدیر
superintendent U مدیر
steward U مدیر
administers U :مدیر
warden U مدیر
General manager . Director general . U مدیر کل
headmasters U مدیر
administering U :مدیر
conductors U مدیر
conductor U مدیر
gerent U مدیر
administrators U مدیر
administer U :مدیر
administered U :مدیر
moderator U مدیر
directors general U مدیر کل
director generals U مدیر کل
director general U مدیر کل
administrator U مدیر
director U مدیر
manager U مدیر
executive U مدیر
executives U مدیر
managers U مدیر
headmaster U مدیر
directors U مدیر
managing directors U مدیر عامل
master U مدیر مرشد
managing director U مدیر عامل
general manager U مدیر باشگاه
masters U مدیر مرشد
mastered U مدیر مرشد
salaried director U مدیر موفف
managers U مدیر تیم
stores manager U مدیر انبارها
program manager U مدیر برنامه ها
principal of a school U مدیر اموزشگاه
personal representative U مدیر ترکه
file manager U مدیر فایل
manager U مدیر تیم
padrone U مدیر ارباب
operation manager U مدیر عملیات
micro manager U مدیر ریزکامپیوترها
library manager U مدیر کتابخانه
item manager U مدیر اقلام
intendant U مدیر مامورمالی
project manager U مدیر طرحها
project manager U مدیر پروژه ها
project manager U مدیر پروژه
stage director U مدیر نمایش
site engineering U مدیر ساختمان
sales manager U مدیر فروش
sale manager U مدیر فروش
drop master U مدیر پرش
head master U مدیر مدرسه
extrepreneur U مدیر متهور
record manager U مدیر رکورد
extrepreneur U مدیر باتهور
principals U رئیس مدیر
principal U رئیس مدیر
head master U مدیر اموزشگاه
executive U مدیر اجرائی
stage managers U مدیر نمایش
stage manager U مدیر نمایش
executives U مدیر عامل
chief engineer U مدیر ماشین
commissioners U مدیر مسابقات
personnel manager U مدیر استخدام
adminstrator of state U مدیر ترکه
impresarios U مدیر اپرا
impresario U مدیر اپرا
commissioner U مدیر مسابقات
executives U مدیر اجرائی
works superintendent U مدیر کارخانه
helmsman U رل دار مدیر
executive U مدیر عامل
helmsmen U رل دار مدیر
chairman of the board [of directors/managers] U مدیر عامل [شرکت]
chief executive officer [CEO] [American E] U مدیر عامل [شرکت]
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
president of the board [ American E] U مدیر عامل [شرکت]
managerial U مدیر اداره کننده
chief clerk of the court U مدیر دفتر دادگاه
maitred'hotel U سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
manager U مدیر مسابقه بوکس
jumpmaster U مدیر پرش چتربازی
master of the court U مدیر دفتر دادگاه
data base manager U مدیر پایگاه داده
huntsman U مدیر تازیهای شکاری
computer operations manager U مدیر عملیات کامپیوتر
managers U مدیر مسابقه بوکس
computer center manager U مدیر مرکز کامپیوتر
data processing manager U مدیر پردازش داده
huntsmen U مدیر تازیهای شکاری
computer center director U مدیر مرکز کامپیوتر
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
dp manager U مدیر داده پردازی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
adobe type manager U مدیر انواع فونت ادوبی
impresario U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
president U مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
presidents U مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
impresarios U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
clarification U تصفیه
arrangements U تصفیه
adjustments U تصفیه
arrangement U تصفیه
depuration U تصفیه
water softener U اب تصفیه کن
water softeners U اب تصفیه کن
conciliation U تصفیه
expurgation U تصفیه
administration U تصفیه
administrations U تصفیه
adjustment U تصفیه
settlement U تصفیه
settlements U تصفیه
water purification U تصفیه اب
infiltration U تصفیه
clearance U تصفیه
fining U تصفیه
purgation U تصفیه
liquidation U تصفیه
percolation U تصفیه
rectification U تصفیه
directors U مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director U مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrar U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrars U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
depurate U تصفیه کردن
calcining method U روش تصفیه
administratrix U مدیره تصفیه
purification U شستشو تصفیه
average adjustment U تصفیه خسارت
break up price U بهای تصفیه
calcining klin U بوته تصفیه
calcine U تصفیه کردن
gas cleaning U تصفیه گاز
expurgatory U تصفیه کننده
rarify U تصفیه کردن
filtration U تصفیه پالایش
rarefy U تصفیه کردن
puriform U تصفیه کردن
purificator U تصفیه کننده
primary treatment U تصفیه نخستین
overrefinement U تصفیه بسیار
order of discharge U حکم تصفیه
gold parting U تصفیه طلا
expurgator U تصفیه کننده
refinef copper U مس تصفیه شده
secondary treatment U تصفیه دومین
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
zone purification U تصفیه منطقهای
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
to pay out U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
sewage purification U تصفیه فاضلاب
depurative U تصفیه کننده
depuratory U تصفیه کننده
depurator U تصفیه کننده
gold refining U تصفیه طلا
tries U تصفیه کردن
adjust تصفیه نمودن
unsettled U تصفیه نشده
settlements U تصفیه پرداخت
settlement U تصفیه پرداخت
discharges U مفاصا تصفیه
discharge U مفاصا تصفیه
rectified U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
rectify U تصفیه کردن
outstanding U تصفیه نشده
outstandingly U تصفیه نشده
reconciling U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه شدن
clarifies U تصفیه کردن
refines U تصفیه شدن
clarify U تصفیه شدن
refines U تصفیه کردن
clarify U تصفیه کردن
refine U تصفیه شدن
clarifying U تصفیه شدن
clarifying U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
to set at rest U تصفیه کردن
refineries U تصفیه خانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com