English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Masters of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
viruses U برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
virus U برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
ministerial U اجرایی
executive U اجرایی
administrative U اجرایی
administrant U اجرایی
executives U اجرایی
execute statement U دستور اجرایی
command of execution U ریاست اجرایی
operating program U برنامه اجرایی
executive routine U روال اجرایی
executable statement U جمله اجرایی
executive program U برنامه اجرایی
execute statement U حکم اجرایی
feasability study U مطالعات اجرایی
executive system U سیستم اجرایی
e. power U نیروی اجرایی
executive committee U هیات اجرایی
executive agent U شعبه اجرایی
functional team U تیم اجرایی
executive agent U عامل اجرایی
executional requirement U شرائط اجرایی
executing agency U شعبه اجرایی
technical U اصولی اجرایی
operating agency U قسمت اجرایی
sanctioning U ضمانت اجرایی قانون
sanction U ضمانت اجرایی قانون
sanctions U ضمانت اجرایی قانون
tax administration U مسائل اجرایی مالیات
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
escrow U اجرایی پیدا میکند
sanctioned U ضمانت اجرایی قانون
cryptochannel U سیستم اجرایی رمز
executive by law U ایین نامه اجرایی
Politburo U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
operand U دستور اجرایی عمل کننده
sanctioning U ضمانت اجرایی معین کردن
Politburos U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
sanctions U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned U ضمانت اجرایی معین کردن
executive U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
sanction U ضمانت اجرایی معین کردن
registers U ذخیره موقت دستورات اجرایی
executives U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
registering U ذخیره موقت دستورات اجرایی
register U ذخیره موقت دستورات اجرایی
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
Univ U دانشگاه
academy دانشگاه
colleges U دانشگاه
university U دانشگاه
universities U دانشگاه
college U دانشگاه
Chancellors U رئیس دانشگاه
academical U دانشجوی دانشگاه
polytechnic U دانشگاه فناوری
senior technical college U دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
University of Applied Sciences [UAS] U دانشگاه فناوری
technical university U دانشگاه فنی
president U رئیس دانشگاه
academies U دانشگاه اموزشگاه
presidents U رئیس دانشگاه
academy U دانشگاه هنر
Chancellor U رئیس دانشگاه
staff college U دانشگاه جنگ
state university U دانشگاه ایالتی
state university U دانشگاه دولتی
the institution of a universit U تاسیس دانشگاه
self- U برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
semesters U دوره 61 هفتهای دانشگاه
semester U دوره 61 هفتهای دانشگاه
vice-chancellors U معاون رئیس دانشگاه
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chair U کرسی استادی در دانشگاه
oxonian U وابسته به دانشگاه اکسفورد
rectors U رئیس دانشگاه رهبر
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
vice chancellor U معاون رئیس دانشگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
vice-chancellor U معاون رئیس دانشگاه
matriculant U قبول شده در دانشگاه
war college U دانشگاه عالی جنگ
rector U رئیس دانشگاه رهبر
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
send down U دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
spring practice U دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
As a university professor , his performance stank. U طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
in the schools U مشغول دادن امتحانات دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university. U در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
mattriculation U نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
donnish U وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
underclassman U شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
chancellery U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
chancellory U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
ox man U کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
berkeley unix U گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
jayvee U عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
upper classes U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper class U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
director general U مدیر کل
directors U مدیر
administrators U مدیر
executive U مدیر
executives U مدیر
director generals U مدیر کل
directors general U مدیر کل
General manager . Director general . U مدیر کل
gerent U مدیر
administrator U مدیر
managers U مدیر
director U مدیر
administers U :مدیر
superintendents U مدیر
moderators U مدیر
moderator U مدیر
superintendent U مدیر
steward U مدیر
warden U مدیر
manager U مدیر
administered U :مدیر
administering U :مدیر
stewards U مدیر
conductors U مدیر
administer U :مدیر
conductor U مدیر
headmaster U مدیر
headmasters U مدیر
O level U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
O levels U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
upperclassman U کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
project manager U مدیر طرحها
micro manager U مدیر ریزکامپیوترها
principal of a school U مدیر اموزشگاه
library manager U مدیر کتابخانه
program manager U مدیر برنامه ها
personnel manager U مدیر استخدام
project manager U مدیر پروژه ها
salaried director U مدیر موفف
sale manager U مدیر فروش
sales manager U مدیر فروش
record manager U مدیر رکورد
stores manager U مدیر انبارها
works superintendent U مدیر کارخانه
project manager U مدیر پروژه
padrone U مدیر ارباب
official liquidator U مدیر تصفیه
stage director U مدیر نمایش
personal representative U مدیر ترکه
site engineering U مدیر ساختمان
operation manager U مدیر عملیات
item manager U مدیر اقلام
principal U رئیس مدیر
commissioner U مدیر مسابقات
commissioners U مدیر مسابقات
adminstrator of state U مدیر ترکه
managing director U مدیر عامل
masters U مدیر مرشد
official receiver U مدیر تصفیه
administrators U مدیر تصفیه
principals U رئیس مدیر
administrator U مدیر تصفیه
helmsmen U رل دار مدیر
liquidator U مدیر تصفیه
liquidators U مدیر تصفیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com