English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
certificate for decoration U مدرک اعطای نشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
investitures U اعطای نشان
investiture U اعطای نشان
land grant U اعطای اراضی
investiture of a robe U اعطای خلعت
enfranchisement U اعطای حقوق
naturalization U اعطای تابعیت
investiture with an office U اعطای منصب
immortalization U اعطای نام یا شهرت جاودانی
loan on deposit U اعطای وام به وثیقه سپرده
constructive credit U اعطای پایان نامه افتخاری به کسی
accolades U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolade U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
subinfeudate U اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
reference [testimonial] U مدرک
voucher U مدرک
report U مدرک
proof U مدرک
lead U مدرک
leads U مدرک
attestation U مدرک
certificate [official document] U مدرک
evidence U مدرک
vouchers U مدرک
deeds U مدرک
grade U مدرک
deed U مدرک
mark U مدرک
percipient U مدرک
evidence U مدرک
documented U مدرک
documenting U مدرک
naked U بی مدرک
adminicle U مدرک
perceptive U مدرک
clue U مدرک
proofs U مدرک
clues U مدرک
written evidence U مدرک
muniment U مدرک
document U مدرک
naturalize U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalising U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizing U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
witnesses U شاهد مدرک
witness U شاهد مدرک
physical record U مدرک مادی
label record U مدرک برچسب
witnessing U شاهد مدرک
certificate of capacity U مدرک شایستگی
proof U نشانه مدرک
bachelor's degree U مدرک لیسانس
testimony U تصدیق مدرک
testimonies U تصدیق مدرک
proofs U نشانه مدرک
writing U مدرک [سند ]
conclusive evidence U مدرک قاطع
witnessed U شاهد مدرک
master document U مدرک اصلی
endnote U پایان مدرک
document processing U پردازش مدرک
record format U قالب مدرک
document format U قالب مدرک
evidence of the corpus U مدرک جرم
authentic document U مدرک اصلی
record length U درازای مدرک
document format U فرمت مدرک
record U سابقه مدرک
end of record U انتهای مدرک
logical record U مدرک منطقی
lost document U مدرک گم شده
record U مدرک ثبت کردن
document U متکی به مدرک کردن
certificate of capacity U مدرک ابراز لیاقت
record U مدرک کتبی سابقه
secondhand evidence U مدرک دست دوم
documentary U مبنی بر مدرک یا سند
variable length record U مدرک با طول متغیر
trailer record U مدرک پشت بند
prima facie evidence U مدرک به فاهر قاطع
certificate of achievement U مدرک تصدیق شایستگی
reliance on a document U استناد به مدرک خاصی
documented U متکی به مدرک کردن
documenting U متکی به مدرک کردن
referring to a document U استناد به مدرک خاصی
announce U اشکارکردن مدرک دادن
documentaries U مبنی بر مدرک یا سند
record layout U طرح بندی مدرک
probational U ارائه مدرک ودلیل
not a leg to stand on <idiom> U مدرک کافی نداشتن
announcing U اشکارکردن مدرک دادن
documentation U مدرک یا مدارک اسناد
probation U ارائه مدرک ودلیل
fixed length record U مدرک با درازای ثابت
voucher U مدرک تضمین کننده
deed of assignment U مدرک صلاحیت قانونی
to produce testimony U مدرک ارائه دادن
vouchers U مدرک تضمین کننده
certificate of achievement U مدرک ابراز لیاقت
announces U اشکارکردن مدرک دادن
announced U اشکارکردن مدرک دادن
document base font U فونت پایه مدرک
markings U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
marking U نشان دار سازی نشان
evidentiary U مبنی برمدرک مدرک دار
to give evdience U گواهی دادن مدرک بودن از
piece of writing U مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
certificate of honorable service U مدرک تصدیق خدمت صادقانه
proof is the result of evidenc U دلیل نتیجه مدرک است
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
Give the benefit of the doubt <idiom> U [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
authority U مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
marks U نشان کردن نشان
mark U نشان کردن نشان
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
record U مدرک ثبت کردن بایگانی کردن
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
aeronautical designation U کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
prima facie evidence U مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
sited U مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site U مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sites U مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
medals U نشان
icons U نشان
signal U نشان
banner U نشان
banners U نشان
refrigeratory U تب نشان
signalled U نشان
caret U نشان
medal U نشان
printless U بی نشان
signaled U نشان
indication U نشان
ensigns U نشان
targets U نشان
targetted U نشان
targetting U نشان
indice U نشان
indicium U نشان
insigne U نشان
badge U نشان
badges U نشان
targeting U نشان
ensign U نشان
benchmarks U نشان
symbol U نشان
grammalogue U نشان
hash mark U خط نشان
ear mark U نشان
target U نشان
targeted U نشان
hallmarks U نشان
plaques U نشان
plaque U نشان
mark U نشان
marks U نشان
tracts U نشان
tract U نشان
icon U نشان
ikons U نشان
cicatricle U نشان
cicatricial U نشان
impressing U نشان
hallmark U نشان
impress U نشان
emblems U نشان
emblem U نشان
impressed U نشان
impresses U نشان
cicatrice U نشان
refrigerent U تب نشان
tracked U نشان
shows U نشان
tracks U نشان
unmarked U بی نشان
benchmark U نشان
traced U نشان
chalk U نشان
chalked U نشان
gong [British E] U نشان
vestigial U نشان
chalks U نشان
insignia U نشان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com