English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
prima facie evidence U مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
unit record U تک مدرکی
evidential U مدرکی
documentaries U سندی مدرکی
documental U سندی مدرکی
documentary U سندی مدرکی
self sustaining U متکی به خود متکی به نیروی خود
i knew no bounds U حد نداشت
his painting lacked repose U نداشت
hadn't U نداشت
he was not inclined to go U سر رفتن نداشت
he had no business to U حقی نداشت که
My ass never had a tail from the time it was a foa. <proverb> U خر ما از کرگى دم نداشت .
he had not a kick in him U نیروی لگدزدن نداشت
it was nothing short of U پای کمی از.......نداشت
hanger on U متکی بر
relier U متکی
reliant U متکی
anaclitic U متکی به
pending U متکی
reposeful U متکی
Hi did not fear to die. U از مرگ ترس وواهمه ای نداشت
This remark was uncalled for . U این حرف مورد نداشت
His remark was not relevant ( pertinet ) . U حرفش مناسبتی بامطلب نداشت
There was absolutely no point in her going . U رفتن او اصلا" موردی نداشت
self dependent U متکی بخود
to throw oneself on U متکی شدن بر
memory dependent U متکی به حافظه
self reliant U متکی بنفس
rest U متکی بودن به
substantive U متکی بخود
lean U متکی شدن
rests U متکی بودن به
leaned U متکی شدن
leans U متکی شدن
i had many books he had none U من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
Except for that one typo, there were no mistakes. U به جز یک اشتباه تایپی هیچ غلطی نداشت.
he wrote himself out U ازبس نوشت دیگرچیزی نداشت که بنویسد
interdependent U متکی یاموکول بیکدیگر
interdepend U بیکدیگر متکی بودن
to stand on one's own legs U متکی بخود بودن
our U متکی یا مربوط بما
document U متکی به مدرک کردن
documented U متکی به مدرک کردن
hangs U متکی شدن بر طرزاویختن
hang U متکی شدن بر طرزاویختن
self supporting country U کشور متکی به خود
documenting U متکی به مدرک کردن
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
funiculars U متکی برکشش طناب یا کابل
funicular U متکی برکشش طناب یا کابل
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
wherunto U که بدان
thereto U بدان
thereunto U بدان
communization U متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
prostyle U ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
He was barred from the casino. U او [مرد] اجازه نداشت داخل این کازینو [قمارخانه] بشود.
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
whereat U که بدان جهت که در انجا
according as چنانکه بدان سان که
low-tech U وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
new marxism U مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
The poison took effect after one hour. زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
redundancy check U تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com