English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
splash screen U صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
drags U به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag U به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
dragged U به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
post time U زمان شروع اسبدوانی
commencement of employment U زمان شروع اشتغال
initial setting time of concrete U زمان شروع گرفتن سیمان
early start U زودترین زمان شروع یک فعالیت
carriage return U سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
responses U 1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
response U 1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
sailing date U تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
late time U زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
start off U شروع کردن شروع شدن
register U که حاوی آدرس شروع برنامه است
registering U که حاوی آدرس شروع برنامه است
registers U که حاوی آدرس شروع برنامه است
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
values U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
valuing U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
value U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
executed U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
helo U پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
resumed U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
aggregates U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregate U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
resume U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resumes U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resuming U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
narrative statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
fall back U شروع مجدد یک برنامه پس از رفع خطا از نقط های که توابع فراخوانده شده بودند
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
initiation U شروع کار شروع
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
time U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
cycles U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
initialize U تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
right of begin U حق شروع
kick off U شروع
onset U شروع
beginning U شروع
openings U شروع
opening U شروع
beginnings U شروع
open fire U شروع
inchoation U شروع
incipience or ency U شروع
kick-off <idiom> U شروع
get-go <idiom> U شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
inception U شروع
to strike into U شروع کردن
put in hand U شروع کردن
trig U خط شروع مسابقه
firing line U خط شروع تیراندازی
beginning of message U شروع پیغام
beginning of message U شروع پیام
jump off U شروع حمله
beginning of negotiations U شروع مذاکره
initial U نقط ه شروع
starting block U سکوی شروع
rise and shine U شروع بیداری
initialed U نقط ه شروع
tee off U شروع کردن
initialing U نقط ه شروع
dozy U شروع به فسادکرده
doziest U شروع به فسادکرده
start element U عنصر شروع
dozier U شروع به فسادکرده
initialled U نقط ه شروع
jump off U شروع بحمله
start bit U بیت شروع
start key کلید شروع
start of heading U شروع عنوان
start of taxt U شروع متن
initialling U نقط ه شروع
start signal U علامت شروع
initials U نقط ه شروع
start in <idiom> U شروع کار
terminus a que U نقطه شروع
embark upon U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
scratch line U خط شروع مسابقه
attempting U شروع به جرم
take up <idiom> U شروع کردن
touch off <idiom> U شروع کاری
hash mark U خط شروع مسابقه
attempted theft U شروع به سرقت
line of departure U خط شروع حمله
lis mota U شروع دعوی
commence U شروع کردن
cold start U شروع سرد
commenced U شروع کردن
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
take on <idiom> U شروع به همکاری
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
embark U شروع کردن
embarked U شروع کردن
embarking U شروع کردن
embarks U شروع کردن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
kick off <idiom> U شروع کردن
set about <idiom> U شروع کردن
headstart U امتیاز در شروع
come to <idiom> U شروع کاری
commences U شروع کردن
commencing U شروع کردن
zero U محل شروع
zeroes U محل شروع
streek U شروع کردن
zeros U محل شروع
commencer U شروع کننده
warm start U شروع گرم
attempts U شروع به جرم
shove off <idiom> U شروع ،ترک
attempted U شروع به جرم
starting platform U سکوی شروع
starting gate U دروازه شروع
germinating U شروع به رشدکردن
germinates U شروع به رشدکردن
burgeon U شروع برشدکردن
burgeoned U شروع برشدکردن
restart U شروع دوباره
restart U شروع مجدد
kick off U شروع حمله
launch an attack U شروع حمله
burgeoning U شروع برشدکردن
burgeons U شروع برشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
germinated U شروع به رشدکردن
attempt U شروع به جرم
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
values U نقط ه شروع
set out U شروع بکارکردن
alphas U اغاز شروع
origins U نقطه شروع
sorties U شروع حرکت
set in U شروع کردن
initial point U نقطه شروع
resumption U تجدید شروع
value U نقط ه شروع
incipit U شروع و اغاز
starters U شروع کننده
sortie U شروع حرکت
alpha U اغاز شروع
starter U شروع کننده
valuing U نقط ه شروع
splash line U خط شروع غواصی
outbreaks U شروع حادثه
outbreak U شروع حادثه
began U شروع کرده
origin U نقطه شروع
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
start U آغاز [ابتدا] [شروع]
to break into a run U شروع کردن به دویدن
dig in <idiom> U شروع به خوردن کردن
thrust line U خط شروع حمله ناگهانی
gate U دروازه شروع اسکی
d day U روز شروع عملیات
gates U دروازه شروع اسکی
get in on the ground floor <idiom> U ازابتدا شروع کردن
postponemnet of inception U تعویق شروع کار
redid U شروع مجدد از ابتدا
tune up U شروع باواز کردن
to start U شروع کردن به دویدن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
attempted murder U شروع به قتل عمد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com