English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
application years U مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vab U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواند یک سیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند
wand U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
soft clip area U محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
adder U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
for some time past U مدتی
awhile U مدتی
some time U مدتی
the while or whilst U مدتی که
for a season U تا یک مدتی
whilst U در خلال مدتی که
long a go U مدتی پیش
porolongation of a period U تمدید مدتی
long ago U مدتی پیش
for the time being <idiom> U برای مدتی
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
not long a U مدتی نگذشته است
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
retreat U انزوا [گروهی برای مدتی]
immobilises U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizing U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilize U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilised U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizes U مدتی در بستربی حرکت ماندن
to borrow up to ... books U تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
immobilized U مدتی در بستربی حرکت ماندن
lease U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
shut up <idiom> U بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
leases U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lay over <idiom> U به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
to go away U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
to go to U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
short run U زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
literate U که میتواند بخواند
non volatile U ما میتواند اطلاعات را برگرداند.
unit U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
NVRAM U ما میتواند اطلاعات را نگه دارد
rising mine U مینی که میتواند به سطح اب بیاید
detector U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detectors U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
doubled U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
chips U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
dynamically U مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
hydro airplane U هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
chip U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
doubled up U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
dynamic U مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
stating U وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
adders U وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
machined U کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
states U وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
fields U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
machines U کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine U کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
adder U وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
stated U وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- U وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
answer/originate U که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
world is one's oyster <idiom> U هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
state U وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
counter check U چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
alternatives U چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
bi fuel U موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
smarter U ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smarted U ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
an economist of time U کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
alternative U چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
burn through range U مسافتی که رادار در ان میتواند هدفها را کشف کند
smartest U ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
scope U محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
smarting U ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smart U ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smarts U ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
wryneck U یکجور دارکوب که میتواند سرخود را دور شانه بگرداند
bucket U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
T link U که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
CB U رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
pickup field U زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
bounds U محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
bi directional U داده یا خط کنترلی که میتواند سیگنال ها را در دو جهت ارسال کند
microscopist U کسیکه میتواند با ریز بین ازمایش هایی بکند
failure U متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failures U متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
capacitor U عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
originate answer U مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
optical U وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
buckets U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
asr U وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
lander U فضاپیمایی که میتواند به ارامی روی سطح سیاره موردنظر بنشیند
fanning U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
also eligible U اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
write U وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
writes U وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
expansion U اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
astrodome U گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
fans U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
unprotected U بخشی از صفحه نمایش کامپیوتر که کاربر میتواند تغییر دهد
fanned U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
alphanumeric U عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
perfectionist U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
ate U که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
meniscus U سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
CD quality U چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
perfectionists U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
usenet U که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
aggregate U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
dynamic U ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
dynamically U ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
analysis U بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
prints U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
printed U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
parametric U وسیلهای که میتواند سط وح فرکانس خاص را پیشبرد یا کاهش دهدار یک سیگنال صوتی
colours U کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
eighty column screen U صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
colour U کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
YMODEM U بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
fusible link U اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
print U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
variable delivery pump U پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
aggregates U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
integer basic U نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com