Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on chip
U
مدار ساخته شده روی یک قطعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
composite circuit
U
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
pin
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
medium scale integration
U
مدار مجتمع با دو قطعه
NOT function
U
مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
fan
U
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fans
U
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning
U
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanned
U
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
inductor
U
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
enabled
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabling
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enables
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
silicon
U
قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
mask
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
masks
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
duplexes
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
wafer
U
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafers
U
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
cost plus contracts
U
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
segmentation
U
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
refreshes
U
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh
U
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshed
U
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
self-
U
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
serial
U
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند
serials
U
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
flip-flopping
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
lobation
U
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
switching
U
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
U
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
companion part
U
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fast
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
powder train
U
مدار خرج مدار باروت
firing circuit
U
مدار چاشنی مدار انفجار
one hook
U
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
mainland
U
قطعه اصلی قطعه
segments
U
قطعه قطعه کردن
fragment
U
قطعه قطعه کردن
fragmenting
U
قطعه قطعه کردن
fragments
U
قطعه قطعه کردن
fritter
U
قطعه قطعه کردن
fritters
U
قطعه قطعه کردن
fragmentation
U
قطعه قطعه شدن
segment
U
قطعه قطعه کردن
sectional
U
قطعه قطعه بخشی
modular construction
U
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
framed
U
ساخته
wrought
U
ساخته
anatomize
U
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
officinal
U
ساخته واماده
hand made
U
ساخته دست
prefabricate
U
پیش ساخته
fecit
U
ساخته است
haniwork
U
دست ساخته
immature
U
نیم ساخته
simulated
U
شبیه ساخته
it is made
U
ساخته میشود
irowork
U
اهن ساخته
precast
U
پیش ساخته
bamboo
U
ساخته شده از نی
bamboos
U
ساخته شده از نی
soi disant
U
خود ساخته
self formed
U
خود ساخته
ruled surface
U
سطح خط ساخته
self constituted
U
خود ساخته
pucka
U
ساخته شده
manufactured head
U
سر ساخته شده
makable
U
ساخته شدنی
prefabs
U
پیش ساخته
prefab
U
پیش ساخته
artificalism
U
ساخته پنداری
pukka
U
ساخته شده
self made
U
خود ساخته
self-made
U
خود ساخته
prefabricated
U
پیش ساخته
made
U
ساخته شده
paved ford
U
گدار ساخته
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
man-made
U
ساخته دست انسان
semi finished goods
U
کالاهای نیمه ساخته
intermediate product
U
محصول نیم ساخته
unregenerated
U
دوباره ساخته نشده
zipgun
U
طپانچه دست ساخته
marmorean
U
ساخته شده از مرمر
synthetic tar
U
قطران باز ساخته
blueprint
U
نقشه پیش ساخته
blueprints
U
نقشه پیش ساخته
pre cast concrete
U
بتن پیش ساخته
pre fabricated
U
پیش ساخته شده
india rubber
U
ساخته شده از لاستیک
india rubbers
U
ساخته شده از لاستیک
teacher made test
U
ازمون معلم ساخته
modular design
U
مدل پیش ساخته
tubular
U
ساخته شده ازلوله
stanchion
U
ستون پیش ساخته
unregenerate
U
دوباره ساخته نشده
it is made
U
ساخته شده است
wolframic
U
ساخته شده ازتنگستن
man made
U
ساخته دست انسان
marmoreal
U
ساخته شده از مرمر
heparin
U
که در کبد ساخته میشود
cellulosic
U
ساخته شده از سلول
build up beam
U
تیر ساخته شده
fabrication
U
کالاهای ساخته شده
built up beam
U
تیر ساخته شده
finished goods
U
کالاهای ساخته شده
high wrought
U
با استادی ساخته شده
alligators
U
ساخته شده ازپوست تمساح
icehouse
U
خانه وساختمان ساخته شده از یخ
alligator
U
ساخته شده ازپوست تمساح
ice crete
U
بتون یک پارچه یا پیش ساخته
reed
U
قصب ساخته شده ازنی
boxes are made of wood
U
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
wooden
U
از چوب ساخته شده خشن
wickerwork
U
ساخته شده از ترکه سبدسازی
slatted
U
ساخته شده از تکههای باریک
gimmal
U
ساخته شده از حلقههای تودرتو
Who has composed this tune?
U
این آهنگ راکی ساخته ؟
whole wheat
U
ساخته شده از گندم ساییده
modular design
U
مدل ساختمانی پیش ساخته
half timber
U
ساخته شده از الوار کوتاه
home-made
<adj.>
U
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
broadloom
U
ساخته شده درکارگاه وسیع
fictile
U
فرف سفالی ساخته شده از گل
finish stock
U
موجودی کالای ساخته شده
sculpturesque
U
ساخته شده بشکل مجسمه
sapphirine
U
ساخته شده ازیاقوت کبود
pinwale
U
ساخته شده ازالیاف باریک
piragua
U
ساخته شده ازتنه درخت
plate girder
U
تیر ساخته شده از تسمه
herbal
U
ساخته شده از علف وگیاه
on site concrete
U
بتن ساخته شده در کارگاه
spar bridge
U
پل ساخته شده ازگرده چوب
rebuilds
U
چیز دوباره ساخته شده
rebuild
U
چیز دوباره ساخته شده
waxen
U
ساخته شده از موم مومی شکل
originals
U
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
original
U
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
twice laid
U
ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
alpaca
U
پارچهء ساخته شده ازپشم الپاکا
oaken
U
ساخته شده از چوب بلوط بلوطی
Ethiopian architecture
U
معماری حبشی
[معبدهایی که از سنگ ساخته می شد]
hand made brick
U
اجر ساخته شده با قالب دستی
paisley
U
ساخته شده از پشم نرم کشمیری
trabeation
U
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
trabeated
U
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
collapsible form work
U
قالب قطعات پیش ساخته بتونی
one address computer
U
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
site concrete
U
بتنی که در پای کار ساخته شود
specification
U
یات مشخصات ساخته نشده باشد
orthogonal
U
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
productive
U
مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
He is cut out for it ( this job ).
U
برای اینکار ساخته شده است
Is there anything I can do to help?
U
آیا کاری از دست من ساخته است ؟
viaduct
U
پلی که جهت عبورومرورروی دره ساخته میشود
shack
U
خانه کوچک وسردستی ساخته شده کاشانه
viaducts
U
پلی که جهت عبورومرورروی دره ساخته میشود
prototypes
U
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
custom-built
U
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
There is nothing I can do about it.
U
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
fibre ribbon
U
ریبون مخصوص ساخته شده برای چاپگر
duett
U
قطعهای که برای دوخواننده یادونوازنده ساخته باشند
timber dam
U
سدی که اسکلت ان از چوب ساخته شده باشد
technologies
U
قط عات الکترونیکی که تازه ساخته شده اند
widdy
U
طناب یا بند ساخته شده ازترکه نرم
corniche
U
جادهای که بر لبه پرتگاهی ساخته شده باشد
prototype
U
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
iambic verse
U
شعری که بحر ان بر وتدمجموع ساخته شده باشد
technology
U
قط عات الکترونیکی که تازه ساخته شده اند
nitrosulphuric
U
ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
hydro
U
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
Golden House
U
[سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
durn
U
[تیر عمودی در ساخته شده از چوب بائو]
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
shacks
U
خانه کوچک وسردستی ساخته شده کاشانه
products
U
محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com