Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercurreace
U
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
intermediate
U
درمیان اینده مداخله کننده
among other things
U
میان چیزهای دیگر
among others
U
میان چیزهای دیگر
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
other things being equal
U
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
scrape together
<idiom>
U
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
isolationist
U
طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
matelote
U
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
intevener
U
مداخله کننده
intervenient
U
مداخله کننده
intervener
U
مداخله کننده
tamperer
U
مداخله کننده
marplot
U
ادم فضول مداخله کننده
endobiotic
U
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
bit map
U
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
fryer
U
سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
laissez faire
U
عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
laisser faire
U
عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
incorporator
U
تشکیل دهنده ترکیب کننده
assignor
U
واگذار کننده انتقال دهنده
consummative
U
تکمیل کننده انجام دهنده
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
admissive
U
داخل کننده اجازه دهنده
adulterant
U
پست تر کننده استحاله دهنده
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
promoter
U
ترقی دهنده ترویج کننده
mover
U
پیشنهاد کننده تکان دهنده
promoters
U
ترقی دهنده ترویج کننده
indicative
U
خبر دهنده اشاره کننده
assentient
U
قبول کننده رضایت دهنده
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
tractarian
U
چاپ کننده ویاانتشار دهنده
truster
U
نسیه دهنده توکل کننده
polarizer
U
متضاد کننده قطبش دهنده
assigner
U
واگذار کننده انتقال دهنده
intoxicating
U
کیف دهنده ازخودبیخود کننده
prolonger
U
تاخیر دهنده طولانی کننده
developers
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developer
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier
U
افزایش دهنده چند برابر کننده
abstergent
U
شستشو دهنده ماده پاک کننده
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving
U
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
entrymate
U
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
pcm
U
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
ecl
U
طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
colminator
U
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
spooler
U
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
Afshan
[all-over pattern]
U
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
midst
U
درمیان
amid
U
درمیان
tween
U
درمیان
in between
U
درمیان
alternates
U
یک درمیان
twixt
U
درمیان
betwixt
U
درمیان
alternate
U
یک درمیان
amidst
U
درمیان
between
U
درمیان
altern
U
یک درمیان
alternated
U
یک درمیان
gaudery
U
چیزهای کم بها
cates
U
چیزهای لذیذ
by gone
U
چیزهای گذشته
interjects
U
درمیان انداختن
interjected
U
درمیان انداختن
interject
U
درمیان انداختن
munch
U
چیزهای جویدنی
munched
U
چیزهای جویدنی
munches
U
چیزهای جویدنی
munching
U
چیزهای جویدنی
Among the people .
U
درمیان مردم
Every other day . On alternate days .
U
یکروز درمیان
Every three days .
U
سه روز درمیان
oddment
U
چیزهای متفرقه
post matter
U
چیزهای پستی
scatterings
U
چیزهای پراکنده
inflammable substances
U
چیزهای اتشگیر
inflammables
U
چیزهای اتشگیر
the inevitable
U
چیزهای عادی
the sublime
U
چیزهای بلندوعالی
interjecting
U
درمیان انداختن
interlucent
U
درمیان درخشنده
amid ships
U
درمیان کشتی
amidships
U
درمیان کشتی
affiliated
U
درمیان خودپذیرفتن
affiliates
U
درمیان خودپذیرفتن
trivia
U
چیزهای بی اهمیت
among
U
درمیان درزمرهء
inanimate objects
U
چیزهای بیجان
bygone
U
چیزهای گذشته
incidentals
U
چیزهای کوچک
affiliating
U
درمیان خودپذیرفتن
affiliate
U
درمیان خودپذیرفتن
enclose
U
درمیان گذاشتن
enclosing
U
درمیان گذاشتن
every other day
U
یک روز درمیان
every other d.
U
یک روز درمیان
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
d. about
U
یک روز درمیان
encloses
U
درمیان گذاشتن
triple space
U
دو خط درمیان کردن
valuables
U
چیزهای بهادار
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
participation
U
مداخله
intervention
U
مداخله
pryer
U
مداخله گر
right to intervene
U
حق مداخله
intermediation
U
مداخله
interference
U
مداخله
interfered
U
مداخله
interferes
U
مداخله
interposal
U
مداخله
interposition
U
مداخله
interfere
U
مداخله
meddlesome
U
مداخله گر
officious
U
مداخله کن
interventions
U
مداخله
to thrust oneself
U
مداخله
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
impediment
U
چیزهای دست و پاگیر
microtomy
U
بریدن چیزهای ریز
mediated
U
درمیان واقع شدن
mediates
U
درمیان واقع شدن
mediate
U
درمیان واقع شدن
mediating
U
درمیان واقع شدن
appurtenence
U
اسباب چیزهای وابسته
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
alternates
U
یک درمیان امدن متناوب
to stand across the road
U
درمیان جاده ایستادن
alternated
U
یک درمیان امدن متناوب
alternate
U
یک درمیان امدن متناوب
impediments
U
چیزهای دست و پاگیر
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
medially
U
چنانکه درمیان باشد
across
U
ازاین سو بان سو درمیان
impedimenta
U
چیزهای دست و پا گیر
midship
U
واقع درمیان کشتی
adopt
U
درمیان خود پذیرفتن
adopting
U
درمیان خود پذیرفتن
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
Well what do you know!Well i never!
U
بحق چیزهای نشنیده !
adopts
U
درمیان خود پذیرفتن
cross file
U
یک درمیان در دو جهت قراردادن
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
non intervention
U
عدم مداخله
intervention
U
مداخله کردن
undue
U
بدون مداخله
interlope
U
مداخله کردن
interpose
U
مداخله کردن
interventions
U
مداخله کردن
stickle
U
مداخله کردن
interventionist
U
طرفدار مداخله
interposing
U
مداخله کردن
interposingly
U
ازراه مداخله
interposes
U
مداخله کردن
interposed
U
مداخله کردن
military intervention
U
مداخله نظامی
nonintervention
U
عدم مداخله
meddled
U
مداخله کردن
intervenes
U
مداخله کردن
intervened
U
مداخله کردن
meddle
U
مداخله کردن
intermediary
U
وساطت مداخله
intervene
U
مداخله کردن
meddles
U
مداخله کردن
intermediaries
U
وساطت مداخله
mediate
U
واقع درمیان غیر مستقیم
mediates
U
واقع درمیان غیر مستقیم
break in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
pierglass
U
اینه قدی درمیان دوپنجره
interscholastic
U
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
in
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
plexus
U
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
pretty pretties
U
چیزهای قشنگ و نادان فریب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com