English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frustum U مخروط ناقص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
Other Matches
cones U مخروط
strobilus U مخروط
cone U مخروط
carroty U مخروط
alluvial fan U مخروط افکنه
alluvial cone U مخروط افکنه
parabola U قطع مخروط
cone of fire U مخروط اتش
reducer U مخروط تقلیلی
parabolas U قطع مخروط
steep taper U مخروط کوتاه
nose cone U مخروط دماغه
fastigiate U بشکل مخروط
cone of dispersion U مخروط پراکندگی
pinecones U مخروط کاج
pinecone U مخروط کاج
turbinate U وارونه مخروط
forcing cone U مخروط مقاوم
right cone U مخروط قائم [ریاضی]
cone of dispersion U مخروط پراکندگی بسکها
cone of fire U مخروط پراکندگی تیرها
cone of scape U مخروط فرضی در اگزوسفر
oblique cone U مخروط اریب [ریاضی]
bell and hopper arrangement U ترتیب قیف و مخروط
cone thrust test U ازمایش فشار مخروط
cone indentation test U ازمایش فشار مخروط
apex U راس [مخروط، سنتوری یا هرم]
solid angle U زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
turbinate U فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
rudimentary U ناقص
mutilates U ناقص
imperfective U ناقص
mutilating U ناقص
manque U ناقص
inconsummate U ناقص
imcomplete U ناقص
incomplete flower U گل ناقص
shortest U ناقص
violator U ناقص
mutilated U ناقص
violators U ناقص
in defect U ناقص
short U ناقص
shorter U ناقص
rudimental U ناقص
meagre U ناقص
roughcast U ناقص
deficient U ناقص
stickit U ناقص
faulty U ناقص
skimpy U ناقص
inadequate U ناقص
incomplete U ناقص
unperfect U ناقص
incorrect U ناقص
imperfect U ناقص
malformed U ناقص
defective U ناقص
mutilate U ناقص
half-baked U ناقص
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
incomplete breakdown U شکست ناقص
paraparesis U فلج ناقص پا
incomplete induction U استقراء ناقص
miscreation U خلقت ناقص
missed approach U فرود ناقص
mutilator U ناقص کننده
moon calf U خلقت ناقص
frustum U هرم ناقص
framentary U شکسته ناقص
nubbin U میوه ناقص
faulty switching U سوئیچینگ ناقص
faulty design U طرح ناقص
incapacious U بی گنجایش ناقص
in my poor opinion U بعقل ناقص من
truncation U ناقص سازی
flawed U معیوب ناقص
mooncalf U ناقص الخلقه
imperfect competition U رقابت ناقص
paresis U فلج ناقص
imcomplete ditch U گود ناقص
in my poor opinion U بعقیده ناقص من
to put in rime U قافیه ناقص
tracheid U اوند ناقص
hemiplegia U فلج ناقص
truncated distribution U توزیع ناقص
half truth U حقیقت ناقص
half baked U ناپخته ناقص
wanting in reason U ازعقل ناقص
lacked U ناقص بودن
annular eclipse U خسوف ناقص
ills U بطور ناقص
deficiently U بطور ناقص
misshapen U ناقص الخلقه
deformed U ناقص شده
ill- U بطور ناقص
ill U بطور ناقص
paralysis U سکته ناقص
misfiring U احتراق ناقص
lacks U ناقص بودن
lack U ناقص بودن
blastie U ناقص الخلقه
apoplexy U سکتهء ناقص
half U شریک ناقص
half U بطور ناقص
erectio deficiens U نعوظ ناقص
defectively U بطور ناقص
demonish U ناقص کردن
imperfect market U بازار ناقص
imperfectly U بطور ناقص
parachromopsia U رنگ کوری ناقص
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
parachromatopsia U رنگ کوری ناقص
mutilate U ناقص یا فلج کردن
mutilates U ناقص یا فلج کردن
stepped thread U پیچ ناقص کولاس
rough cast U اجمالادرست شده ناقص
partial color blindness U رنگ کوری ناقص
miscreate U ناقص الخلقه ساختن
overshoots U فرود ناقص هواپیما
sketchiest U از روی عجله ناقص
sketchily U از روی عجله ناقص
sketchy U از روی عجله ناقص
unemployment equilibrium U تعادل در اشتغال ناقص
overshoot U فرود ناقص هواپیما
overshooting U فرود ناقص هواپیما
oaf U بچه ناقص الخلقه
oafs U بچه ناقص الخلقه
to do by halves U ناقص انجام دادن
sketchier U از روی عجله ناقص
low order U انفجار کند یا ناقص
incomplete pictures test U ازمون تصویرهای ناقص
market imperfection U ناقص بودن بازار
heterometabolous U دارای دگردیسی ناقص
fragmentary U ریز شده ناقص
meagrely U بطور لاغر یا ناقص
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
heterometabolic U دارای دگردیسی ناقص
garble U تحریف یا ناقص کردن
fragmental U ریز شده ناقص
mutilating U ناقص یا فلج کردن
evils of imperfect competition U مضار رقابت ناقص
truncates U شاخه زدن ناقص کردن
truncating U شاخه زدن ناقص کردن
verticillium U قارچ ناقص افت گیاهی
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] U کاری را ناقص انجام ندادن
truncate U شاخه زدن ناقص کردن
paretic U دچار فلج ناقص یا عضلانی
truncated U شاخه زدن ناقص کردن
rough coating U اجمالا درست شده ناقص
We don't do things by halves. U کاری را ناقص انجام ندادن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
We don't do things by half-measures. U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway. U کاری را ناقص انجام ندادن
catalexis U وتد ناقص دراخر شعر
hermit crabs U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
huddle U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crab U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
huddling U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
huddles U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
teratology U مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
paraplegic U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegics U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
bobtail U اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb> U کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
eyespot U چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
mayhem U چلاق کردن ناقص العضو کردن
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
mutilates U ناقص کردن فلج کردن
mutilate U ناقص کردن فلج کردن
marring U ناقص کردن بی اندام کردن
marred U ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating U ناقص کردن فلج کردن
mar U ناقص کردن بی اندام کردن
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
mis run casting U ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com