English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
find U کشف کردن پیدا کردن
finds U کشف کردن پیدا کردن
gained U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
average U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
gains U پیدا کردن
find U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
track U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
preempt U حق تقدم پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to think out U با فکر پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
liaising U ارتباط پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
shock U هول وهراس پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
respire U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
smothered mate U مات مختنق
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
philidor's legacy U نوعی مات مختنق
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
diphtheric U خناق
the rattles U خناق
asphyxia U خناق
putrid sore throat U خناق
diphtheritic U وابسته به خناق
croup U مقعد خناق
asphyxiant U دعوایاعامل خناق اور
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
warts U زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
wart U زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
hallucinates U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinate U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com