English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contracted U مختصر محدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
precise U مختصر کردن مختصر
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
sum U مختصر
abridged U مختصر
partial U مختصر
short term U مختصر
laconic U مختصر گو
sums U مختصر
synoptic U مختصر
laconically U مختصر گو
tis U مختصر ti is
abbreviated U مختصر
little U مختصر
concise U مختصر
febricula U تب مختصر
short U مختصر
gnomical U مختصر
grammalogue U مختصر
shorter U مختصر
shortest U مختصر
incomprehensive U مختصر
compend U مختصر
viz U مختصر
terse U مختصر
terser U مختصر
tersest U مختصر
abstracted U مختصر
succinct U مختصر
summaries U مختصر
briefed U مختصر
briefest U مختصر
concise <adj.> U مختصر
curt <adj.> U مختصر
briefer U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
short <adj.> U مختصر
succinct <adj.> U مختصر
summary U مختصر
epitome U مختصر
brief U مختصر
flashes U روشنایی مختصر
flash U روشنایی مختصر
flashed U روشنایی مختصر
pithy U مختصر ومفید
briefer U کوتاه مختصر
cheep U اشاره مختصر
compendium U مختصر کوتاهی
curtailing U مختصر نمودن
tendencies U علاقه مختصر
tendency U علاقه مختصر
curtailed U مختصر نمودن
curtail U مختصر نمودن
briefest U کوتاه مختصر
squabble U نزا مختصر
briefed U کوتاه مختصر
comedietta U کمدی مختصر
summary U خلاصه مختصر
brachygraphy U مختصر نویسی
shorthand U مختصر نویسی
telegraphic U تلگرافی مختصر
summaries U خلاصه مختصر
squabbling U نزا مختصر
curtails U مختصر نمودن
tots U یادداشت مختصر
tot U یادداشت مختصر
synopses U اجمال مختصر
abridge U مختصر کردن
apercu U خلاصه مختصر
briefly speaking U مختصر کنیم
squabbles U نزا مختصر
concisely U بطور مختصر
squabbled U نزا مختصر
brief U کوتاه مختصر
synopsis U اجمال مختصر
clicks U صدای مختصر
simplifier U مختصر کننده
nodding acquaintance آشنایی مختصر
inking U اطلاع مختصر
shortener U مختصر کننده
scumble U مالش مختصر
lacanic U مختصر و مفید
let us be brief U مختصر کنیم
potluck U غذای مختصر
snack U خوراک مختصر
petit mal U صرع مختصر
my initials are s.h U امضای مختصر من
paraph U امضای مختصر
click U صدای مختصر
grind out U پیشروی مختصر
clicked U صدای مختصر
snacks U خوراک مختصر
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
tiffin U ناهار مختصر
velitation U جنگ مختصر
handlist U فهرست مختصر
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
simplification U تسهیل مختصر سازی
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
pull U برتری جزئی و مختصر
prospectuses U شرح حال مختصر
prospectus U شرح حال مختصر
pulls U برتری جزئی و مختصر
simplifications U تسهیل مختصر سازی
feather U فشار مختصر به گاز
bywords U اشاره یانگاه مختصر
shortened U مختصر کردن کاستن
shortens U مختصر کردن کاستن
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
spot U زمان مختصر لحظه
spots U زمان مختصر لحظه
shorten U مختصر کردن کاستن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
byword U اشاره یانگاه مختصر
pittance U کمک هزینه مختصر
metastable U دارای ثبات مختصر
look in U دیدن کردن مختصر
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
compendious U موجز مختصر ومفید
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
smacks U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
smacked U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smack U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
flashed U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
flashes U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
luncheonette U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonettes U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
That is it in a nutshell. U موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
lock step U محدود
ambient U محدود
limiting U محدود
limitary U محدود
moderate U محدود
moderated U محدود
moderates U محدود
moderating U محدود
incomprehensive U محدود
finte U محدود
limited access U محدود
indefinite U نا محدود
limited U محدود
incomprehensible U نا محدود
limit U محدود
terminates U محدود
finite U محدود
terminated U محدود
terminate U محدود
indeterminable U نا محدود
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
narrow market U بازار محدود
restricting U محدود کردن
restricts U محدود کردن
unbound U غیر محدود
qualified property U مالکیت محدود
qualificatory U محدود سازنده
parochial U ناحیهای محدود
peg down U محدود کردن
bound U مرز محدود
restrict U محدود کردن
confined U محدود شده
restrictive U محدود سازنده
restrictive U محدود کننده
circumscribed amnesia U یادزدودگی محدود
straitlaced U محدود درفشار
confined equifer U سفره محدود
controlled war U جنگ محدود
copyrighted U محدود به حق کپی
finitely U بطور محدود
finite population U جامعه محدود
de escalation U محدود سازی
delimitate U محدود کردن
delimitation U محدود ساختن
catathymic amnesia U یادزدودگی محدود
inter play U حرکت محدود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com