Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transmission
U
مخابره مخابرات
transmissions
U
مخابره مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication operation instructions (co
U
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
analog transmission
U
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission
U
مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
U
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
communication
U
مخابرات
electric communication
U
مخابرات
communication
U
ارتباط و مخابرات
telecommunications
U
مخابرات تلگرافی
communication center
U
مرکز مخابرات
signal center
U
مرکز مخابرات
signal bridge
U
پل مخابرات ناو
signalled
U
رسته مخابرات
signal axis
U
محور مخابرات
signal communications
U
ارتباط و مخابرات
signal corps
U
رسته مخابرات
transmissions
U
مخابرات ارسال
intercom
U
مخابرات داخلی
intercoms
U
مخابرات داخلی
telecommunication traffic
U
ترافیک مخابرات
telecommunication technique
U
تکنیک مخابرات
telecommunication network
U
شبکه مخابرات
transmission
U
مخابرات ارسال
subscriber line
U
خط مشترک
[مخابرات]
signal panel
U
پرده مخابرات
signal corps
U
قسمت مخابرات
signaled
U
رسته مخابرات
panels
U
پرده مخابرات
marking panel
U
پرده مخابرات
panel
U
پرده مخابرات
communication theory
U
تئوری مخابرات
panel code
U
کد پرده مخابرات
radiographic
U
مخابرات رادیویی
communication technician
U
تکنیسین مخابرات
communication receiver
U
گیرنده مخابرات
interphone
U
مخابرات داخلی
communication engineer
U
مهندس مخابرات
signal
U
رسته مخابرات
communication engineering
U
مهندسی مخابرات
data link
U
محور مخابرات
communications
U
ارتباط و مخابرات
intercept
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercommunication
U
مخابرات داخلی یکان
helio
U
ایینه ویژه مخابرات
master station
U
پست اصلی مخابرات
intercepts
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
communication chief
U
رئیس مخابرات یکان
communication and electronics
U
رسته مخابرات و الکترونیک
area signal center
U
مرکز مخابرات منطقه
communication network
U
شبکه ارتباط و مخابرات
communication technician
U
تعمیر کارفنی مخابرات
signal operation instruction
U
دستور کار مخابرات
standing operating procedures
U
روش جاری مخابرات
intercepting
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
panel
U
پرده شبکه مخابرات
strangle
U
در مخابرات یعنی دستگاه
cordless phone
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless
[cordless telephone]
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
panels
U
پرده شبکه مخابرات
signalled
U
علایم مخابراتی مخابرات
signaled
U
علایم مخابراتی مخابرات
signal
U
علایم مخابراتی مخابرات
cordless telephone
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
digital subscriber line
[DSL]
U
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
transmissions
U
مخابره
trafficked
U
مخابره
communication
U
مخابره
trafficking
U
مخابره
messages
U
مخابره
traffics
U
مخابره
traffic
U
مخابره
message line
U
خط مخابره
message
U
مخابره
traffick
U
مخابره
despatch
U
مخابره
transmission
U
مخابره
cordless phone
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
wigway
U
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
teletypewriter
U
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
cordless telephone
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
sign off
U
علایم ختم مخابرات یامکالمات
asymmetric digital subscriber line
[ADSL]
U
خط مشترک دیجیتال نامتقارن
[مخابرات ]
phone extension
U
شماره تلفن فرعی
[مخابرات]
cryptofacility
U
تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
spring loaded
U
فنری کلید ناپایدار در مخابرات
cordless
[cordless telephone]
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
neutral transmission
U
مخابره خنثی
parallel transmission
U
مخابره موازی
flag hoist
U
مخابره با پرچم
polar transmission
U
مخابره قطبی
retransmission
U
مخابره مجدد
transmission security
U
تامین مخابره
transmission rate
U
سرعت مخابره
transmission rate
U
نرخ مخابره
transmission error
U
خطای مخابره
telegraphic message
U
مخابره تلگرافی
transmittancy
U
ارسال مخابره
visual communication
U
مخابره بصری
wirable
U
قابل مخابره
synchronous transmission
U
مخابره همگام
syncheronous communications
U
مخابره همزمان
simplex transmission
U
مخابره ساده
signal bridge
U
پل مخابره ناو
transmittance
U
ارسال مخابره
serial tranmission
U
مخابره نوبتی
satellite communications
U
مخابره ماهوارهای
transmittal
U
ارسال مخابره
telegraphed
U
مخابره تلگرافی
telegram
U
مخابره تلگرافی
transmissions
U
مخابره کردن
transmission
U
مخابره کردن
data communication
U
مخابره داده ها
data transmission
U
مخابره داده ها
data transmission
U
مخابره داده
communicating
U
مخابره کردن
squawks
U
مخابره کردن
telegrams
U
مخابره تلگرافی
telegraphing
U
مخابره تلگرافی
telegraphs
U
مخابره تلگرافی
analog transmission
U
مخابره قیاسی
asynchronous transmission
U
مخابره ناهمگام
asynchronous transmission
U
مخابره غیرهمزمان
boat call
U
مخابره با قایق
telegraph
U
مخابره تلگرافی
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
digital transmission
U
مخابره دیجیتال
squawked
U
مخابره کردن
flag
U
پرچم مخابره
duplex transmission
U
مخابره دو رشتهای
flags
U
پرچم مخابره
signal
U
مخابره کردن
signaled
U
مخابره کردن
end of transmission
U
انتهای مخابره
signalled
U
مخابره کردن
duplex transmission
U
مخابره دورشتهای
dispateh
U
مخابره کردن
squawk
U
مخابره کردن
wire
U
مخابره کردن
wires
U
مخابره کردن
tele communication
U
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
radiographs
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
cryptocompromise
U
تولید خطر برای مخابرات رمز
radiograph
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
communication deception
U
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
despatches
U
مخابره کردن ارسال
despatched
U
مخابره کردن ارسال
despatching
U
مخابره کردن ارسال
start stop transmission
U
مخابره قطع و وصلی
semaphore
U
مخابره با پرچم دستی
dispatched
U
مخابره کردن ارسال
jam
U
مانع مخابره شدن
jammed
U
مانع مخابره شدن
jams
U
مانع مخابره شدن
radio
U
با بی سیم مخابره کردن
radioed
U
با بی سیم مخابره کردن
dispatch
U
مخابره کردن ارسال
radioing
U
با بی سیم مخابره کردن
radios
U
با بی سیم مخابره کردن
transmitted data
U
دادههای مخابره شده
dispatches
U
مخابره کردن ارسال
aerogram
U
مخابره با تلگراف بی سیم
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
radiogram
U
مخابره پیام با بی سیم
radiograms
U
مخابره پیام با بی سیم
helio
U
ایینه مخابره پیام
radiotelegram
U
مخابره تلگراف بیسیم
etb
U
انتهای بلاک مخابره
half duplex transmission
U
مخابره دو نیم رشتهای
multiplex
U
تسهیم مخابره ترکیبی
end of transmission block
U
انتهای بلاک مخابره
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
loran
U
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
demodulate
U
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
signalled
U
مخابره کردن علامت دادن
squawk box
U
دستگاه مخابره داخلی ناو
toll calls
U
مخابره تلفنی خارج شهری
toll call
U
مخابره تلفنی خارج شهری
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
signaled
U
مخابره کردن علامت دادن
intercom
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
intercoms
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
alphabet code flag
U
پرده مخابره حروف یا اعداد
blinker yardarm
U
چراغ مخابره دکل کشتی
signal
U
مخابره کردن علامت دادن
heliographic
U
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
high bit-rate digital subscriber line
[HDSL]
U
خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا
[مخابرات ]
walkie-talkies
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wireless
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
phototelegraphyt
U
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie-talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto
U
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
wirelesses
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
teleprinters
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore
U
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com