English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simplex transmission U مخابره ساده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
analog transmission U انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission U مخابره سری مخابره نوبتی
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
message line U خط مخابره
transmissions U مخابره
despatch U مخابره
traffic U مخابره
trafficked U مخابره
traffics U مخابره
message U مخابره
messages U مخابره
trafficking U مخابره
communication U مخابره
transmission U مخابره
traffick U مخابره
analog transmission U مخابره قیاسی
duplex transmission U مخابره دو رشتهای
parallel transmission U مخابره موازی
digital transmission U مخابره دیجیتال
transmission rate U نرخ مخابره
duplex transmission U مخابره دورشتهای
telegraphs U مخابره تلگرافی
telegraphed U مخابره تلگرافی
telegraph U مخابره تلگرافی
dispateh U مخابره کردن
telegraphing U مخابره تلگرافی
flags U پرچم مخابره
boat call U مخابره با قایق
data communication U مخابره داده ها
flag U پرچم مخابره
transmission error U خطای مخابره
data transmission U مخابره داده
asynchronous transmission U مخابره غیرهمزمان
transmittance U ارسال مخابره
transmittal U ارسال مخابره
asynchronous transmission U مخابره ناهمگام
neutral transmission U مخابره خنثی
transmission security U تامین مخابره
data transmission U مخابره داده ها
serial tranmission U مخابره نوبتی
transmission rate U سرعت مخابره
end of transmission U انتهای مخابره
wirable U قابل مخابره
transmittancy U ارسال مخابره
squawk U مخابره کردن
squawked U مخابره کردن
squawks U مخابره کردن
retransmission U مخابره مجدد
visual communication U مخابره بصری
flag hoist U مخابره با پرچم
communicating U مخابره کردن
satellite communications U مخابره ماهوارهای
signal bridge U پل مخابره ناو
telegram U مخابره تلگرافی
telegrams U مخابره تلگرافی
transmissions U مخابره کردن
wire U مخابره کردن
synchronous transmission U مخابره همگام
wires U مخابره کردن
syncheronous communications U مخابره همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
signal U مخابره کردن
transmission U مخابره مخابرات
signaled U مخابره کردن
polar transmission U مخابره قطبی
transmission U مخابره کردن
telegraphic message U مخابره تلگرافی
transmissions U مخابره مخابرات
signalled U مخابره کردن
jammed U مانع مخابره شدن
jam U مانع مخابره شدن
jams U مانع مخابره شدن
etb U انتهای بلاک مخابره
radios U با بی سیم مخابره کردن
transmitted data U دادههای مخابره شده
end of transmission block U انتهای بلاک مخابره
semaphore U مخابره با پرچم دستی
radio U با بی سیم مخابره کردن
helio U ایینه مخابره پیام
multiplex U تسهیم مخابره ترکیبی
radioed U با بی سیم مخابره کردن
half duplex transmission U مخابره دو نیم رشتهای
radioing U با بی سیم مخابره کردن
despatching U مخابره کردن ارسال
dispatches U مخابره کردن ارسال
dispatched U مخابره کردن ارسال
radiogram U مخابره پیام با بی سیم
dispatch U مخابره کردن ارسال
radiograms U مخابره پیام با بی سیم
aerogram U مخابره با تلگراف بی سیم
despatches U مخابره کردن ارسال
despatched U مخابره کردن ارسال
radiotelegram U مخابره تلگراف بیسیم
retransmit U دوباره مخابره کردن
start stop transmission U مخابره قطع و وصلی
semaphore U مخابره بوسیله پرچم
intercom U دستگاه مخابره داخل ساختمان
blinker yardarm U چراغ مخابره دکل کشتی
toll call U مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls U مخابره تلفنی خارج شهری
alphabet code flag U پرده مخابره حروف یا اعداد
signalled U مخابره کردن علامت دادن
heliographic U مربوط به مخابره تلگراف افتابی
signal U مخابره کردن علامت دادن
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
squawk box U دستگاه مخابره داخلی ناو
intercoms U دستگاه مخابره داخل ساختمان
signaled U مخابره کردن علامت دادن
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie-talkies U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wireless U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto U دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
wirelesses U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie-talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
open code U سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
nancy U سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
multiplex telegraphy U دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem U دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
downright U ساده
freestanding U ساده
inexpensive U ساده
fructose U ساده
frugal U ساده
homespun U ساده
positive U ساده
free spoken U ساده گو
unmeaning U ساده
daff U ساده دل
unassuming U ساده
fraudless U ساده
fanciless U ساده
baldly U ساده
baldest U ساده
balder U ساده
bald U ساده
sheepishly U ساده دل
sheepish U ساده دل
clodhoppers U ساده
charmless U ساده
simple minded U ساده دل
idiots U ساده
idiot U ساده
taffetized U ساده
simplistic U ساده
artless U ساده
unaadorned U ساده
unsophisticated U ساده
clodhopper U ساده
plainer U ساده
plainest U ساده
naif U ساده
plains U ساده
conversable <adj.> U ساده دل
simpleminded U ساده دل
simplex U ساده
plain U ساده
expansive <adj.> U ساده دل
unceremonious U ساده
good-humored U ساده دل
unceremoniously U ساده
seemly <adj.> U ساده دل
innocent <adj.> U ساده دل
simple-hearted <adj.> U ساده دل
incomposite U ساده
plain hearted U ساده دل
simple hearted U ساده دل
simplest U ساده دل
naive U ساده
simpler U ساده
simple U ساده دل
clean U ساده
untutored U ساده
simple U ساده
cleaned U ساده
cleanest U ساده
cleans U ساده
unaffected U ساده
slickest U ساده
slick U ساده
semplice U ساده
incomplex U ساده
simpler U ساده دل
explicit U ساده
simplest U ساده
CB U مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com