Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operational environment
U
محیط عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
finder
U
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
Other Matches
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
current operating allowance
U
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
operational
U
عملیاتی
operation code
U
کد عملیاتی
operations code
U
کد عملیاتی
operating
U
عملیاتی
operational code
U
کد عملیاتی
elements
U
عنصر عملیاتی
operational route
U
جاده عملیاتی
operational route
U
مسیر عملیاتی
operational reserve
U
ذخیره عملیاتی
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
operationalism
U
عملیاتی نگری
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
operating loss
U
زیان عملیاتی
operating profit
U
سود عملیاتی
operating ratio
U
نرخ عملیاتی
operations code
U
رمز عملیاتی
operating ratio
U
نسبت عملیاتی
element
U
عنصر عملیاتی
operating weight
U
وزن عملیاتی
operating speed
U
سرعت عملیاتی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
operational definition
U
تعریف عملیاتی
operating temperature
U
دمای عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operational headquarters
U
ستاد عملیاتی
operational management
U
مدیریت عملیاتی
operational problems
U
مسائل عملیاتی
operating staff
U
کارمندان عملیاتی
incident
U
حادثه عملیاتی
incidents
U
حادثه عملیاتی
operation order
U
دستور عملیاتی
operation map
U
نقشه عملیاتی
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
operation research
U
پژوهش عملیاتی
operational research
U
تحقیق عملیاتی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
flowchart
U
شمای عملیاتی
operating cost
U
هزینه عملیاتی
preoperational
U
پیش عملیاتی
endurance
U
برد عملیاتی
staging area
U
منطقه عملیاتی
action parameters
U
پارامترهای عملیاتی
operating budget
U
بودجه عملیاتی
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
operating cost
U
مخارج عملیاتی
cruising range
U
برد عملیاتی
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
component operation
U
عناصر عملیاتی
throughput
U
توان عملیاتی
mission load
U
اماد عملیاتی
operational weapon
U
جنگ افزار عملیاتی
operational performance category
U
امادگی عملیاتی از طبقه
operational performance category
U
طبقه امادگی عملیاتی
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
functional units of a computer
U
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
actions
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
commander's concept
U
تدبیر عملیاتی فرمانده
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
operational amplifier
U
تقویت کننده عملیاتی
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
effective through put
U
توان عملیاتی موثر
fleet operating base
U
پایگاه عملیاتی ناوگان
standing operating procedures
U
روش جاری عملیاتی
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
chop
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
game cycle
U
دورههای عملیاتی بازی جنگ
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
chopped
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
zeroed out
U
غیر عملیاتی شدن یکان
change of operation control
U
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
present work
U
عملیاتی که اکنون انجام شده است
sop
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
operationally ready
U
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
alternate escort operating base
U
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sops
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sequential
U
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
routing
U
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
radiological operations
U
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
monadic
U
مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
target offset methode
U
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
rated through put
U
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
fixes
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
process bound
U
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
fix
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
counter revolution
U
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
spheres
U
محیط
sphere
U
محیط
milieus
U
محیط
perimeters
U
محیط
perimeter
U
محیط
milieux
U
محیط
millieu
U
محیط
circuity
U
محیط
environments
U
محیط
outlines
U
محیط
medium
U
محیط
outlining
U
محیط
setting
U
محیط
settings
U
محیط
outside
U
محیط
outline
U
محیط
environment
U
محیط
lapped
U
محیط
lap
U
محیط
outsides
U
محیط
mediums
U
محیط
ambiance
U
محیط
entourage
U
محیط
entourages
U
محیط
girth
U
محیط
girths
U
محیط
peripheries
U
محیط
periphery
U
محیط
milieu
U
محیط
outward things
U
محیط
circumference
U
محیط
circumferences
U
محیط
outlined
U
محیط
surroundings
U
محیط
ambience
U
محیط
atomic
U
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
dispersion medium
U
محیط پاشندگی
dispersive medium
U
محیط پخش
environment architecture
U
معماری محیط
perimeter
[circumference]
of a circle
U
محیط دایره
polarization of a medium
U
قطبش محیط
psychological environment
U
محیط روانی
shelf environment
U
محیط کم عمق
threptic
U
محیط زاد
mixed environment
U
محیط درهم
windowing environment
U
محیط پنجرهای
social milieu
U
محیط اجتماعی
miseenscene
U
محیط کلی
therapeutic millieu
U
محیط درمانی
milieu therapy
U
محیط درمانی
living environment
U
محیط زنده
induced environment
U
محیط القایی
in vivo
U
در محیط طبیعی
in vitro
U
در محیط مصنوعی
ill neighboured
U
دارای محیط بد
operational environment
U
محیط فعالیت
circled
U
محیط دایره
circles
U
محیط دایره
circling
U
محیط دایره
milieu
U
محیط اجتماعی
milieus
U
محیط اجتماعی
milieux
U
محیط اجتماعی
silhouette
U
محیط مریی
silhouettes
U
محیط مریی
perimeter
U
پیرامون محیط
perimeters
U
پیرامون محیط
acclimatization
U
سازش با محیط
ambient pressure
U
فشار محیط
ambient temperature
U
دمای محیط
comprehensive
U
وسیع محیط
circle
U
محیط دایره
peripheries
U
محیط حدود
workbenches
U
محیط کاری
medium
U
محیط کشت
mediums
U
محیط کشت
circumference
U
محیط دایره
circumferences
U
محیط دایره
environment
U
محیط زیست
environments
U
محیط زیست
periphery
U
محیط حدود
workbench
U
محیط کاری
atmospheric environement
U
محیط جوی
environmentalist
U
محیط نگر
climate for growth
U
محیط رشد
contour
U
محیط مرئی
circumambient
U
محیط دورگردیدن
bonification
U
به سازی محیط
bodification
U
بهسازی محیط
environmentalists
U
محیط نگر
simulation
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction
U
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
accommodation
U
سازش با مقتضیات محیط
environmentalist
U
محیط زیست شناس
misfit
U
غیر متجانس با محیط
environment
U
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
outsides
U
محیط دست بالا
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
elements
U
محیط طبیعی اخشیج
environmetal protection
U
حمایت محیط زیستی
element
U
محیط طبیعی اخشیج
eco-
U
پیشوند محیط پرگیر
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
misfits
U
غیر متجانس با محیط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com