Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lock
U
محکم نگهداشتن
locks
U
محکم نگهداشتن
secure
U
محکم نگهداشتن
secures
U
محکم نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
brace
U
بابست محکم کردن محکم بستن
braced
U
بابست محکم کردن محکم بستن
sustain
U
نگهداشتن
retain
U
نگهداشتن
sustained
U
نگهداشتن
retention
U
نگهداشتن
bate
U
نگهداشتن
to keep in d.
U
نگهداشتن
to hold in restraint
U
نگهداشتن
hold on
U
نگهداشتن
to take into custody
U
نگهداشتن
reserving
U
نگهداشتن
reserve
U
نگهداشتن
saves
U
نگهداشتن
saved
U
نگهداشتن
save
U
نگهداشتن
imprisons
U
نگهداشتن
imprisoning
U
نگهداشتن
imprison
U
نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن
preserving
U
نگهداشتن
preserves
U
نگهداشتن
preserve
U
نگهداشتن
sustains
U
نگهداشتن
hold
U
نگهداشتن
retained
U
نگهداشتن
retains
U
نگهداشتن
retaining
U
نگهداشتن
reserves
U
نگهداشتن
preserves
U
باقی نگهداشتن
fid
U
بامیله نگهداشتن
station keeping
U
در خط نگهداشتن ناو
sabbattize
U
سبت نگهداشتن
retraining
U
نگهداشتن در ندامتگاه
have custody of
U
امانت نگهداشتن
snub
U
نگهداشتن طناب
snubbed
U
نگهداشتن طناب
snubbing
U
نگهداشتن طناب
preserving
U
باقی نگهداشتن
preserve
U
باقی نگهداشتن
chin
U
زیرچانه نگهداشتن
chins
U
زیرچانه نگهداشتن
snubs
U
نگهداشتن طناب
tong
U
باانبر نگهداشتن
count out
<idiom>
U
بیرون نگهداشتن
hold over
<idiom>
U
طولانی نگهداشتن
surges
U
تحت کشش نگهداشتن
l support
U
نگهداشتن بصورت زاویه
maintained
U
نگهداشتن برقرار داشتن
propped
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
locked up
U
زیر قفل نگهداشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
U
رازی درسینه نگهداشتن
maintains
U
نگهداشتن برقرار داشتن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
propping
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge
U
تحت کشش نگهداشتن
surged
U
تحت کشش نگهداشتن
desiccate
U
در جای خشک نگهداشتن
restrains
U
نگهداشتن مهار کردن
restraining
U
نگهداشتن مهار کردن
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
floats
U
روی اب نگهداشتن شناور
floated
U
روی اب نگهداشتن شناور
hold
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
float
U
روی اب نگهداشتن شناور
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
maintain
U
نگهداشتن برقرار داشتن
holds
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
restrain
U
نگهداشتن مهار کردن
keep up
<idiom>
U
درشرایط عالی نگهداشتن
safeguards
U
تامین کردن امن نگهداشتن
tally
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarded
U
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding
U
تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard
[against]
U
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
safeguard
U
تامین کردن امن نگهداشتن
cross support
U
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
card up one's sleeve
<idiom>
U
برای روز مبادا نگهداشتن
tallies
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive.
<proverb>
U
با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
preserves
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserve
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
heading hold
U
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
stayed
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stall feed
U
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
acquisitions
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserving
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
acquisition
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
lay to
U
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
carry light
U
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
boost control
U
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
eat one's cake and have it too
<idiom>
U
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
nothing to the right
U
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
bolstered
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lies
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lied
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolsters
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolster
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
batten
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
lie
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
drag bunt
U
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
screen
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
battens
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
beechive spring
U
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
still fishing
U
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
tees
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
tee
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
subsidy
U
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
foursquare
U
محکم
to hold fast
U
محکم
chock
U
محکم
tenacious
U
محکم
adamantine
U
محکم
toughest
U
محکم
four-square
U
محکم
deep-set
U
محکم
well set
U
محکم
pukka
U
محکم
tightly
U
محکم
tightly-
U
محکم
consolidated
U
محکم
decisive
U
محکم
pucka
U
محکم
i have a secure grasp of it
U
محکم
tougher
U
محکم
tough
U
محکم
tight coupling
U
محکم
definite
<adj.>
U
محکم
undeviating
<adj.>
U
محکم
unswerving
<adj.>
U
محکم
buff
U
محکم
buffs
U
محکم
steadied
U
محکم
solid
U
محکم
kills
U
محکم
sturdier
U
محکم
tightest
U
محکم
sturdy
U
محکم
kill
U
محکم
sturdiest
U
محکم
solids
U
محکم
stable
U
محکم
stables
U
محکم
frozen
U
محکم
rigid
U
محکم
definite
U
محکم
taut
U
محکم
tighter
U
محکم
secures
U
محکم
steadies
U
محکم
steadiest
U
محکم
steady
U
محکم
steadying
U
محکم
secure
U
محکم
tight
U
محکم
wharves
U
محکم مهارکردن
tasten
U
محکم شدن
tee off
U
ضربه محکم
clinching
U
محکم کردن
steel
U
محکم استوار
belted
U
ضربه محکم
firmest
U
استوار محکم
belts
U
ضربه محکم
steeled
U
محکم استوار
tenaciously
U
بطور محکم
lockfast
U
محکم بسته
wharf
U
محکم مهارکردن
bedding
U
محکم سازی
wharfs
U
محکم مهارکردن
belt
U
ضربه محکم
strengthen
U
محکم کردن
semihard
U
نیمه محکم
strengthens
U
محکم کردن
steeling
U
محکم استوار
strongest
U
محکم سخت
set taut
U
محکم کردن
steels
U
محکم استوار
rigidify
U
محکم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com