Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
open court
U
محکمه عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
general quarters
U
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
U
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders
U
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
tribunal
U
محکمه
assize
U
محکمه
tribunals
U
محکمه
forum
U
محکمه
forums
U
محکمه
court
U
محکمه
tribunal
U
دادگاه محکمه
court of petty offences
U
محکمه خلاف
court of a
U
محکمه استیناف
industrial tribunal
U
محکمه صناعی
criminal court
U
محکمه جنائی
lower court
U
محکمه تالی
judgement
U
حکم محکمه
court of minor offence
U
محکمه خلاف
the court above
U
محکمه بالاتر
judgements
U
حکم محکمه
judgments
U
حکم محکمه
arret
U
حکم محکمه
court of first instance
U
محکمه بدایت
religious court
U
محکمه شرع
tribunals
U
دادگاه محکمه
forums
U
دادگاه محکمه
forum
U
دادگاه محکمه
police court
U
محکمه خلاف
docketed
U
دفتر اوقات محکمه
docketing
U
دفتر اوقات محکمه
dockets
U
دفتر اوقات محکمه
docket
U
دفتر اوقات محکمه
querela
U
دعوی مطروح در محکمه
arraignment
U
احضار به محکمه تعقیب
benches
U
هیات قضات محکمه
venire faciac
U
حکم احضار به محکمه
bench
U
هیات قضات محکمه
probate court
U
محکمه امور حسبی
court of appeal
U
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
out of court settlement
U
توافق بدون محکمه
[حقوق]
docks
U
جای محکوم یازندانی در محکمه
dock
U
جای محکوم یازندانی در محکمه
court of appeal
U
دادگاه عالی محکمه استیناف
courts of appeal
U
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
courts of appeal
U
دادگاه عالی محکمه استیناف
disciplinary court
U
دادگاه انتظامی محکمه اداری
lord chief justice
U
رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
judicial writ
U
نامه رسمی صادره از محکمه
right of begin
U
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
docked
U
جای محکوم یازندانی در محکمه
consultary response
U
نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
pre audience
U
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
consolidated dining facility
U
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
special pleading
U
علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
rogatory
U
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
prohibition
U
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
briefest
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
statute of fraud
U
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
popular
U
عمومی
oecumenical
U
عمومی
rife
U
عمومی
generic
U
عمومی
common user
U
عمومی
hackneyed
U
عمومی
widest
U
عمومی
wider
U
عمومی
outline
U
خط عمومی
overt
U
عمومی
the public voice
U
عمومی
wide
U
عمومی
public
U
عمومی
general porpose
U
عمومی
commonest
U
عمومی
outlining
U
خط عمومی
ecumenic
U
عمومی
outlines
U
خط عمومی
common
U
عمومی
common
U
:عمومی
universal
U
عمومی
commoners
U
:عمومی
commoners
U
عمومی
general
U
عمومی
generals
U
عمومی
outlined
U
خط عمومی
commonest
U
:عمومی
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
plaza
U
میدان عمومی
overhead costs
U
هزینههای عمومی
g/a
U
خسارت عمومی
general meeting
U
گردهمایی عمومی
public relations
U
روابط عمومی
general practitioner
U
پزشک عمومی
open house
U
جشن عمومی
general paresis
U
فلج عمومی
public opinion
U
افکار عمومی
pissoir
U
مستراح عمومی
plebiscites
U
اراء عمومی
general cargo
U
بار عمومی
general concepts
U
تدبیر عمومی
public a
U
وکیل عمومی
public affairs
U
روابط عمومی
commonwealths
U
ثروت عمومی
commonwealth
U
ثروت عمومی
public nuisances
U
مزاحمت عمومی
public nuisance
U
مزاحمت عمومی
general election
U
انتخابات عمومی
general elections
U
انتخابات عمومی
general damage
U
خسارت عمومی
general depot
U
انبار عمومی
general depot
U
امادگاه عمومی
plebiscite
U
اراء عمومی
general ability
U
توانایی عمومی
general act
U
سند عمومی
general intelligence
U
هوش عمومی
general grant
U
کمک عمومی
general factor
U
عامل عمومی
general equilibrium
U
تعادل عمومی
general allotment
U
اختصاصات عمومی
general education
U
اموزش عمومی
general amnesty
U
عفو عمومی
general assembly
U
مجمع عمومی
potlatch
U
جشن عمومی
public amnsement
U
نمایشگاه عمومی
latrine
U
مستراح عمومی
prosecture
U
وکیل عمومی
common language
U
زبان عمومی
common labour
U
کارگر عمومی
common items
U
قطعات عمومی
common hardware
U
قطعات عمومی
common grid
U
شبکه عمومی
general staff
U
ستاد عمومی
general stock
U
سهام عمومی
general supplies
U
تدارکات عمومی
general supplies
U
اماد عمومی
general support
U
پشتیبانی عمومی
common nuisance
U
اضرار عمومی
common parts
U
قطعات عمومی
common purse
U
وجوه عمومی
counsel for the crown
U
وکیل عمومی
general psychology
U
روانشناسی عمومی
consolidated annuities
U
دیون عمومی
comulative action
U
اثر عمومی
general quarters
U
اسایشگاههای عمومی
general register
U
ثبات عمومی
common user items
U
اقلام عمومی
common user
U
خدمات عمومی
general relativity
U
نسبیت عمومی
general reserve
U
احتیاط عمومی
collective call sign
U
معرف عمومی
checkup
U
معاینه عمومی
encyclic
U
عمومی دوری
general outpatient clinic
U
درمانگاه عمومی
general mobilization
U
بسیج عمومی
general message
U
پیام عمومی
general meeting
U
مجمع عمومی
folkway
U
طرزفکر عمومی
folkway
U
احساسات عمومی
fourth estate
U
مطبوعات عمومی
vogue
U
عمومی ورایج
official submission
U
مناقصه عمومی
mintster of public works
U
وزیرکارهای عمومی
mass poverty
U
فقر عمومی
alameda
U
گردشگاه عمومی
central war
U
جنگ عمومی
cameralistic science
U
مالیه عمومی
general tariff
U
تعرفه عمومی
general theory
U
نظریه عمومی
general welfare
U
رفاه عمومی
public welfare
U
رفاه عمومی
in the sight of the public
U
در انظار عمومی
general plan
U
نقشه عمومی
general paralysis
U
فلج عمومی
general outpost
U
پاسدار عمومی
general meeting
U
جلسه عمومی
quasi public
U
نیمه عمومی
generalised
U
عمومی کردن
collective
U
مشترک عمومی
rule of thumb
U
قانون عمومی
social good
U
کالاهای عمومی
state property
U
اموال عمومی
suffrage universal
U
حق رای عمومی
prevailing
U
عمومی متداول
uniforms
U
عمومی متحدالمال
uniform
U
عمومی متحدالمال
burdens
U
هزینه عمومی
burden
U
هزینه عمومی
GHQ
U
ستاد عمومی
generalises
U
عمومی کردن
generalising
U
عمومی کردن
generalize
U
عمومی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com