English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wheelbase U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
He parked the car right in front of the garage. U درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
former U جلوی
frontward U جلوی
feont U جلوی
at the fore U در جلوی کشتی
fore U جلوی قایق
sincipital U واقع در جلوی سر
forwarded U جلوی گستاخ
forward U جلوی گستاخ
fore U جلوی درجلو
prior U پیشین جلوی
before my very eyes U جلوی چشمهایم
in the way U جلوی راه
forward area U منطقه جلوی رزم
afterleech U بادبان جلوی قایق
foresheets U فضای جلوی قایق
prowords U کلمات جلوی جملات
anticum U جرز جلوی معبد
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
forward echelon U رده جلوی نبرد
decks U سکوی جلوی تانک
decked U سکوی جلوی تانک
deck U سکوی جلوی تانک
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
bowed U قسمت جلوی قایق
bow U قسمت جلوی قایق
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
cambers U انحنای جلوی اسکی
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
head sail U بادبان جلوی دکل
camber U انحنای جلوی اسکی
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
bowing U قسمت جلوی قایق
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
bows U قسمت جلوی قایق
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
tack U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
tacks U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
You are going to gain weight. if you let yourself go. U اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
mizzen staysail U بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tacking U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight U حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
z axis U محور z
axis U خط محور
axis U محور
azimuth U محور
shaft head U محور
z axis U محور "زد"
rachis U محور
x axis U محور x
trunnion U سر محور
stemming U محور
shafts U محور
stems U محور
stemmed U محور
pinning U محور
arbor U محور
y axis U محور y
stem U محور
pin U محور
pinned U محور
shaft U محور
pivots U محور
coaxal U هم محور
dam axis U محور سد
spindle U محور
center line U خط محور
interaxial U محور
pedestals U محور
axle U محور
pedestal U محور
coaxial U هم محور
journal U سر محور
spindles U محور
pivoted U محور
concentric U هم محور
pintle U محور
cranks U محور
mandrel U محور
cranking U محور
mandril U محور
cranked U محور
crank U محور
pivot U محور
axles U محور
interaxal U محور
line of collimation U خط محور عکاسی
elastic axis U محور الاستیک
main axis U محور اصلی
main shaft U محور اصلی
longitudinal axis U محور طولی
earth's axis U محور زمین
armature shaft U محور ارمیچر
rotary axis U محور دوار
magnetic axis U محور مغناطیسی
refrence axis U محور مبداء
pump shaft U محور پمپ
articulated shaft U محور مفصلی
roll axis U محور غلطش
driving axle U محور رانش
autocentric U خود محور
driving axle U محور گرداننده
dual y axis graph U نمودار با دو محور y
lift shaft U محور بالابر
hinge pin U محور لولایی
shaft tube U خروجی محور
hollow shaft U محور مجوف
hollow shaft U محور توخالی
shaft tunnel U گذرگاه محور
quills U محور مجوف
quill U محور مجوف
axis of advance U محور پیشروی
improper axis U محور نامتعارف
signal axis U محور مخابرات
imaginary axis U محور انگاری
solid shaft U محور توپر
shaft collar U بست محور
axis U محور چرخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com