English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manhole U محل دخول استوانهای شکل
manholes U محل دخول استوانهای شکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cylindrically U استوانهای
cylinderical U استوانهای
cylindrical U استوانهای
cylindric U استوانهای
shafts U میله استوانهای
cylinderical fit U رابط استوانهای
shafts U محور استوانهای
shaft U میله استوانهای
core sample U نمونه استوانهای
shaft U محور استوانهای
drum turret U سر رولور استوانهای
drum switch U جابجاگر استوانهای
crown saw U اره استوانهای
drum plotter U رسام استوانهای
drum controller U نافم استوانهای
cylindrical lens U عدسی استوانهای
drum armature U ارمیچر استوانهای
cylindrical armature U ارمیچر استوانهای
drum magazine U مخزن استوانهای
can buoy U بویه استوانهای
induction cylinder U اهنربای استوانهای
single barrel culvert U ابگذر استوانهای ساده
top hats U کلاه مردانه استوانهای
cylindrical faceplate U صفحه استوانهای تلویزیون
top hat U کلاه مردانه استوانهای
drum barrel U پوسته یا روکش استوانهای
drum pump U پمپ استوانهای شکل
shaft furnace U کوره استوانهای شکل
mercator's projection U تصویر مرکاتوریا استوانهای
concrete core U نمونه استوانهای بتن
circular type gates U دریچههای نوع استوانهای
prill U قرص استوانهای شکل
drum type boring machine U دستگاه مته نوع استوانهای
terete U استوانهای شکل در برش عرضی
multiple drum winding U سیم پیچ استوانهای چندگانه
spools U قرقره استوانهای برای پیچیدن نخ ماهیگیری
concertina U سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
bicylindrical U دارای دو سطح استوانهای بامحورهای موازی
concertinaing U سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
concertinas U سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
concertinaed U سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
spool U قرقره استوانهای برای پیچیدن نخ ماهیگیری
cylinderical limit gage U دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
manubrium U سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
mud sill U پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
cylinder U فشنگ خور استوانهای هفت تیر
torose U استوانهای شکل ودارای برجستگیهای متناوب
cylinders U فشنگ خور استوانهای هفت تیر
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
pin wheel U درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
semirigid U دارای مخزن گاز استوانهای شکل وقابل انحناء
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
intromission U دخول
entree U دخول
infare U دخول
ingoing U دخول
admitance U دخول
ingress U دخول
introgression U دخول
introit U دخول
entry U دخول
penetration U دخول
arrivals U دخول
arrival U دخول
admission U دخول
admissions U دخول
incoming U دخول
intrusions U دخول
intrusion U دخول
impervious U مانع دخول
entry instruction U دستورالعمل دخول
intravasation U دخول ابگونهای در
insinuation U دخول غیرمستقیم
entry plan U طرح دخول به سر پل
key entry U دخول کلیدی
ingress and egress U دخول و خروج
entry point U نقطه دخول
entry side U جهت دخول
intrusiveness U دخول سرزده
water tight U مانع دخول اب
accession U دخول پیشرفت
access U اجازه دخول
accesses U اجازه دخول
accessing U اجازه دخول
reentrance U دخول مجدد
reebtry U دخول مجدد
inclusion U دخول شمول
obtrusiveness U دخول ناخوانده
obtrusion U دخول ناخوانده
login U دخول به سیستم
log on U دخول به سیستم
log in U دخول به سیستم
entry condtion U شرط دخول
entering through U مجرای دخول
admitance U اجازهء دخول
watertight U مانع دخول اب
admittance U ورود دخول
inlet U ورود دخول
inlets U ورود دخول
accessed U اجازه دخول
consummation of marriage U دخول در زناشویی
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
intrant U دخول رسمی وقانونی
entrances U حق ورود دروازهء دخول
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
inlet U خور راه دخول
enters U اجازه دخول دادن
let in U اجازه دخول دادن
keyboard enirv U دخول صفحه کلیدی
to let in U اجازه دخول دادن
enter U اجازه دخول دادن
insinuation U نفوذ دخول تدریجی
passport U وسیله دخول کلید
passports U وسیله دخول کلید
tight U مانع دخول هوا یا اب
inlets U خور راه دخول
tighter U مانع دخول هوا یا اب
hilum U محل دخول رگ وپی
entered U اجازه دخول دادن
catch U بل گرفتن دخول پارو در اب
entranced U حق ورود دروازهء دخول
entrance U حق ورود دروازهء دخول
ingress U حق دخول اجازه ورود
tightest U مانع دخول هوا یا اب
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
hollow ware U چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
intrusions U دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion U دخول سرزده و بدون اجازه
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
initiatory U دخولی وابسته به ایین دخول
tight U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tightest U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
tighter U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
reentry phase U مرحله دخول مجدد موشک درجو
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
schnorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
snorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
initiatory rites U ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rollover U میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
entering angle U زاویه ورودی زاویه دخول
entering side U سمت ورودی سمت دخول
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com