English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
removable U قابل سوار و پیاده کردن
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
unmounted U سوار نشده پیاده
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
enplane U سوار هواپیما شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
outer fix U محوطه توقف خارجی هواپیما
deplane U از هواپیما پیاده شدن
ramp U منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
ramps U منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
debarkation U پیاده شدن از کشتی یا هواپیما
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
landing U پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landings U پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
take up U سوار کردن
assembles U سوار کردن
assembled U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
mount U سوار کردن
mounts U سوار کردن
rig U سوار کردن
enchase U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
rigs U سوار کردن
assemble U سوار کردن
rigged U سوار کردن
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
stayed U توقف کردن
failures U توقف کردن
failure U توقف کردن
stay U توقف کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
imbark U در کشتی سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
modulating U سوار کردن موج
pick up U سوار کردن مسافر
modulates U سوار کردن موج
modulate U سوار کردن موج
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
installs U سوار کردن جادادن
rodeos U سوار کاری کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
embarked U درکشتی سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
rodeo U سوار کاری کردن
embark U درکشتی سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
assemble U سوار کردن قطعات
set U سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
installing U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
assembled U سوار کردن قطعات
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
stops U ایستادن توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
stopped U ایستادن توقف کردن
stop U ایستادن توقف کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
lie to U درجهت باد توقف کردن
lay over U در نیمه راه توقف کردن
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
dismantlement U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
staking U پیاده کردن مسیر
pedestrianises U پیاده روی کردن
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
pedestrianize U پیاده روی کردن
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dismantled U پیاده کردن موتور
pedestrianizing U پیاده روی کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
dismantles U پیاده کردن موتور
dismantle U پیاده کردن موتور
dosmount command U فرمان پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن موتور
pedestrianised U پیاده روی کردن
setting out U پیاده کردن نقشه
dismount U پیاده کردن یا شدن
pads U پیاده سفر کردن
disassembly U پیاده کردن موتور
pad U پیاده سفر کردن
dismounts U پیاده کردن یا شدن
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
cavalry man U سوار در سوار نظام
walked U گردش کردن پیاده رفتن
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
walks U گردش کردن پیاده رفتن
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walk U گردش کردن پیاده رفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com