Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stone pit
U
محل بدست اوردن اطلاعات اجر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
Other Matches
procures
U
بدست اوردن
gains
U
بدست اوردن
gained
U
بدست اوردن
gets
U
بدست اوردن
getting
U
بدست اوردن
impetrate
U
بدست اوردن
obtained
U
بدست اوردن
obtain
U
بدست اوردن
soothes
U
دل بدست اوردن
soothed
U
دل بدست اوردن
soothe
U
دل بدست اوردن
acquiring
U
بدست اوردن
offer
U
بدست اوردن
offered
U
بدست اوردن
offers
U
بدست اوردن
catch
U
بدست اوردن
obtains
U
بدست اوردن
procure
U
بدست اوردن
gain
U
بدست اوردن
procuring
U
بدست اوردن
acquires
U
بدست اوردن
pick up
U
بدست اوردن
earns
U
بدست اوردن
earned
U
بدست اوردن
earn
U
بدست اوردن
come by
U
بدست اوردن
get round
U
بدست اوردن
procured
U
بدست اوردن
get
U
بدست اوردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن
have
U
بدست اوردن دارنده
recovers
U
دوباره بدست اوردن
to get back
U
دوباره بدست اوردن
having
U
بدست اوردن دارنده
recover
U
دوباره بدست اوردن
attain
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
attained
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
attaining
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
retrieve
U
دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust
U
دل کسیرا بدست اوردن
retrieves
U
دوباره بدست اوردن
recoup
U
دوباره بدست اوردن
recouped
U
دوباره بدست اوردن
recouping
U
دوباره بدست اوردن
recoups
U
دوباره بدست اوردن
retrieved
U
دوباره بدست اوردن
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
insure
U
بیمه بدست اوردن
finagle
U
باحیله بدست اوردن
acquirability
U
امکان بدست اوردن
attains
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
regain
U
دوباره بدست اوردن
regains
U
دوباره بدست اوردن
regaining
U
دوباره بدست اوردن
strike a balance
U
موازنه بدست اوردن
step into
U
بسهولت بدست اوردن
get back
U
دوباره بدست اوردن
regained
U
دوباره بدست اوردن
analysis
U
بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
impetrate
U
با عجز و لابه بدست اوردن
bring in
U
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
recovers
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recover
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
entered
U
بدست اوردن قدم نهادن در
enters
U
بدست اوردن قدم نهادن در
enter
U
بدست اوردن قدم نهادن در
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
resumes
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resuming
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resume
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
circumstantiate
U
قرائن وامارت را بدست اوردن
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
resumed
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
pre empt
U
با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
finagle
U
بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
to make a study of something
U
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
bobbing
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
card
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
bob
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
cupidity
U
حرص واز برای بدست اوردن مال
bobs
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
racketeers
U
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
land hunger
U
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
split the uprights
U
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
to have a bone to pick
U
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
racketeer
U
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
cards
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
grossed
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
take over
U
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
grossest
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
to take out a patent
U
حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
bbs
U
اطلاعات و پیام پایگاه داده که توسط مودم و اتصال کامپیوتر بدست می آید
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
austempering
U
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
cruise control
U
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images
U
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
inferences
U
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference
U
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
sample size
U
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage
U
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
echo check
U
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service
U
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attributes
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
attributing
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attribute
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
radar correlation
U
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
aperture card
U
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing
U
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols
U
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
connection
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
defense system aquisition
U
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing
U
1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
intelligence process
U
جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
at the hand of
U
بدست
by
U
بدست
obtainment
U
بدست اوری
get
U
بدست امده
gets
U
بدست امده
acquirer
U
بدست اورنده
getting
U
بدست امده
acquirable
U
بدست اوردنی
providers
U
بدست اورنده
provider
U
بدست اورنده
manual
U
وابسته بدست
catcher
U
بدست اورنده
procurement
U
بدست اوری
attainable
U
بدست اوردنی
attenuation
U
بدست آوردن
come by
<idiom>
U
بدست آوردن
gain
U
بدست آوردن
obtainable
U
بدست اوردنی
gains
U
بدست آوردن
acquire
بدست آوردن
procurable
U
بدست اوردنی
to come to hand
U
بدست امدن
procurer
U
بدست اورنده
to go to the wright
U
بدست استادافتادن
hand in hand
U
دست بدست
get table
U
بدست اوردنی
securer
U
بدست اورنده
gained
U
بدست آوردن
get at able
U
بدست اوردنی
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
self-government
U
حکومت بدست مردم
take back
<idiom>
U
ناگهانی بدست آوردن
gun for something
<idiom>
U
بازحمت بدست آوردن
turnover
U
دست بدست شدن
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
eke out
<idiom>
U
به سختی بدست آوردن
to get
[hold of]
something
U
بدست آوردن چیزی
import
U
باپیروزی بدست امدن
to bring something
U
بدست آوردن چیزی
imported
U
باپیروزی بدست امدن
importing
U
باپیروزی بدست امدن
quando acciderint
U
هر گاه بدست اید
pass on
U
دست بدست دادن
to put
U
بدست امین دادن
impropriate
U
بدست عام دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com