English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marks man U تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
played U شرکت درمسابقه انفرادی
play U شرکت درمسابقه انفرادی
outplay U درمسابقه جلو افتادن از
long odds U تفاوت زیاد درمسابقه
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
half century U 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
finallist U کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
daclare U تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
gunner U تیرانداز
shotgunner U تیرانداز
gunners U تیرانداز
sagittarius U تیرانداز
shooter U تیرانداز
bowman U تیرانداز کمان کش
expert gunner U تیرانداز ماهرتوپخانه
marksmen U تیرانداز ماهر
sniper U تیرانداز از خفا
snipers U تیرانداز از خفا
archers U تیرانداز با کمان
bowman U تیرانداز با کمان
archer U تیرانداز با کمان
sharp shooter U تیرانداز درجه 1
marksman U تیرانداز ماهر
sharp shooter U تیرانداز ممتاز
expert U تیرانداز ممتاز
experts U تیرانداز ممتاز
sharpshooter U تیرانداز ماهر
toxophilite U تیرانداز کماندار
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
sniper U تیرانداز ماهر تفنگ
body alinement U تنظیم بدن تیرانداز
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
snipers U تیرانداز ماهر تفنگ
expert badge U نشان تیرانداز ممتاز
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
toxophilite U تیرانداز ماهر با تیر و کمان
benchrest U سکو برای تکیه دادن تیرانداز
creep U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creeps U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
cheekpiece U تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
pistol clasp U قفل طپانچه نشان شرکت درمسابقه تیراندازی با طپانچه
stand U ایستادن
stop U ایستادن
stopped U ایستادن
stopping U ایستادن
stops U ایستادن
to stand by U ایستادن
to fetch up U ایستادن
to come to a stand U ایستادن
aby U ایستادن
abye U ایستادن
seogi U ایستادن
be under way U ایستادن
cease U ایستادن
ceased U ایستادن
ceases U ایستادن
ceasing U ایستادن
abides U ایستادن
abided U ایستادن
streamed U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
To come to a halt(standstI'll). U ازحرکت ایستادن.
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
pyeonhi seogi U موازی ایستادن
outstand U بیشتر ایستادن
moa seogi U خبردار ایستادن
lineup U به صف ایستادن تیم
lie off U دور ایستادن
kiba dachi U ایستادن سوارکارانه
heisoku daeh U ایستادن خبردار
haktari seogi U ایستادن لک لک وار
haehiji daeh U ایستادن ازاد
queues U در صف گذاشتن در صف ایستادن
queueing U در صف گذاشتن در صف ایستادن
to stand in the gap U دررخنه ایستادن
to stand fast U محکم ایستادن
to stand behind U پشت سر ایستادن
to stand at gaze U خیره ایستادن
To stand in a queue (line). U توی صف ایستادن
team line up U به صف ایستادن تیم
queue U در صف گذاشتن در صف ایستادن
queued U در صف گذاشتن در صف ایستادن
shiko dachi U ایستادن دایرهای
fudo dachi U محکم ایستادن
bail up U ایستادن دراختیارغارتگر
line-up U به ترتیب ایستادن
hustings U جای ایستادن و
stagnated U از جنبش ایستادن
stagnates U از جنبش ایستادن
basophobia U هراس از ایستادن
stagnating U از جنبش ایستادن
hunker U سرپا ایستادن
line-ups U به ترتیب ایستادن
ap seogi U ایستادن معمولی
line up U به ترتیب ایستادن
standing room U جای ایستادن
stagnate U از جنبش ایستادن
draw up U سیخ ایستادن
to stand by U ایستادن وتماشا کردن
to stop [doing something] U ایستادن [از انجام کاری]
to stand across the road U درمیان جاده ایستادن
to kick ones heels U چشم براه ایستادن
stance U طرز ایستادن درتوپزنی
stopover U در وسط راه ایستادن
to stand at [by] the window U کنار پنجره ایستادن
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
To keep ones word. To stand by ones promise . U سر قول خود ایستادن
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
to stand by one's promise U سر قول خود ایستادن
zenkatsu dachi U ایستادن متمایل به جلو
To stand to attention. U خبر دار ایستادن
stances U طرز ایستادن درتوپزنی
stopping U ایستادن توقف کردن
stops U ایستادن توقف کردن
to queue [line] up for tickets U برای بلیط در صف ایستادن
stopped U ایستادن توقف کردن
To stand like rock . U مانند کوه ایستادن
to stand one's ground U بر سر دلیل خود ایستادن
stop U ایستادن توقف کردن
line-ups U ردیف ایستادن تیم
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
to come to a U بحالت خبردار ایستادن
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
line-up U ردیف ایستادن تیم
stand-up U روی پا ایستادن ایستاده
neko ashi dachi U ایستادن گربه سان
stand up U روی پا ایستادن ایستاده
joo choo seogi U ایستادن اسب سواری
beom seogi U گربه سان ایستادن
anchor U ایستادن در دریا مهاری
koa seogi U ایستادن قلاب وار
anchoring U ایستادن در دریا مهاری
line up U ردیف ایستادن تیم
anchors U ایستادن در دریا مهاری
sanchin dachi U ایستادن ساعت شنی
stopovers U در وسط راه ایستادن
ground U محل ایستادن توپزن
picket U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
picketed U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
stance U طرز ایستادن در گوی زنی
pickets U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
stand U طرز یا محل ایستادن کمانگیر
stances U طرز ایستادن در گوی زنی
floats U شناور ساختن روی اب ایستادن
float U شناور ساختن روی اب ایستادن
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
peasde U روی دوپا ایستادن اسب
to kick one's heels U چشم براه ایستادن منتظرایستادن
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
floated U شناور ساختن روی اب ایستادن
bandae jireugi U ضربه دست موافق ایستادن
ap joo choom U ایستادن اسب سواری بجلو
baro jireugi U ضربه دست مخالف ایستادن
to stand by oneself U روی پای خود ایستادن
statgnate U از جنبش ایستادن گندیده شده
out of one's ground U تجاوز توپزن از محل ایستادن
to stop short U یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
away U خارج از نقطه ایستادن توپ زن
kilian position U وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
stall U جای ایستادن اسب در طویله اخور
stances U طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
narani seogi U ایستادن موازی پاها همعرض شانه
stance U طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stalling U جای ایستادن اسب در طویله اخور
veronica U ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
technical foul U بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
backdrop U پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
coach's box U محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
eaves droper U مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
backdrops U پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
To stand at attention(ease). U بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
non striker U توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
to hitch U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
hitchhike U سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن
to go backpacking U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
groundage U حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
Berlin U کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com